باد

آدرس

باد-قسمت سوم- آدرس عاشقان

حرکت امروزم از فراز کوه‌های بلند آغاز می‌شود. آدم‌ها نامی برای کوه‌ها می‌گذارند. اما برای من، کوه‌ها نامی ندارند. من برای شناسایی کوه‌ها به نام احتیاجی ندارم. آنها مانند فرزندان همسان، که تنها مادر می‌تواند تشخیصشان دهد، برای من قابل به شناسایی‌اند. کوهی که امروز بر فرازش هستم و قرار است سفرم را آغاز کنم، […]

باد-قسمت سوم- آدرس عاشقان بیشتر بخوانید »

کلاس درس

باد-قسمت دوم-کلاس درس خیابان

امروز برای آغاز سفرم کمی مردّدم. نمی‌دانم باز هم از انتهای شب شروع کنم یا سحرخیزانه سفری آغاز کنم؟ بنظرم بد نباشد امروز با سحرخیزان همراه شوم. 🏫هنگام سحر، خیابان همچون کلاس درسی است که هیچکس در آن حضور ندارد. شاید هم سکوتشان دلیل دیگری داشته باشد. شاید ناظم خیابان تازه دعوایشان کرده و آنها

باد-قسمت دوم-کلاس درس خیابان بیشتر بخوانید »

دیدار

باد قسمت اول-دیدار

🌬سفرم را آغاز کردم. سفر من مانند آدم‌ها از صبح زود آغاز نمی‌شود. بلکه دقیقاً از ابتدای شب آغاز می‌شود. هوا تاریک است و من همچون خفاشی که دل تاریک شب، برایش پرنورترین زمان ممکن است پیش می‌روم. به آدمی برمی‌خورم که وقتی من را می‌بیند، شالش را محکم‌تر می‌کند. دورِ بینی و دهانش و

باد قسمت اول-دیدار بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا