تولد امیررضا-آغوش-2
شب جمعه است و برخلاف انتظارم، امیررضا آرامیده و این اجازه را به ما خستگان داده که در اولین شب تولدش، بتوانیم سری آسوده بر بالین بگذاریم. به جهت بیهوشی نیمه کارهام، اجازه تحرک چندانی ندارم. مادر نیز خستهتر از من است. رفتوآمدهای پیاپی به بیمارستان و کارهای خانه، به میزان کافی انرژیاش را همچون […]
تولد امیررضا-آغوش-2 بیشتر بخوانید »








