مونولوگ

نوزاد دوستش

مونولوگ دوستش داشتم

دوستش دارم، ندارم، دارم، ندارم… رو ندارم دستام بهم رسید. دیدم تو بغلم آروم گرفته. اما من قلبم تند می‌زد. تنها از بیمارستان اومدم بیرون. هیشکی منو با اون نمی‌خواست. اگه این باهام نبود، شاید منو می‌خواستن. اما با اون؟ همش می‌گفتم اون، چون اسم نذاشته بودم براش. رو صندلی پارک نشستم. درد داشتم. اما […]

مونولوگ دوستش داشتم بیشتر بخوانید »

نشان کتاب مونولوگ

مونولوگ نشان کتاب

امروز از لای نمایشنامه «مرغ دریایی» از «چخوف» اومدم بیرون. کنارم گذاشت. نمی‌دونم قراره دوباره برم لای یه نمایشنامه یا کتاب آموزشی یا داستان! از مرغ دریایی خیلی خوشم نیومد. به نظرم لازمه چخوف یه خورده بیشتر روش کار کنه. آخه چرا باید ترپلف، آخرش یهویی خودشو بکشه؟مگه نینا چقدر براش ارزش داشت؟ ازش دلخور

مونولوگ نشان کتاب بیشتر بخوانید »

سیلی بشنوم

مونولوگ سیلی شنیدن

-هنوز نمیدونم از کجا شروع کنم؟ خوب بالاخره از اول تعریف کردن هم خیلی سخته. چی بگم دکتر دست خودم نبود. یعنی الان که دارم نگاه می‌کنم، می‌بینم دست خودم بود. بخدا دکتر الکی میگن دست خودمون نیست مگه میشه؟ چجوری میشه سر هر کی که می‌دونی زورت بهش میرسه عصبانی بشی؟ی ه بار رفتم

مونولوگ سیلی شنیدن بیشتر بخوانید »

سقوط

مونولوگ سقوط

از اون بالا، وقتی به پایین نگاه می‌کنم، ترس میاد سراغم. اما من نم‌ترسم. آخه ترس که چیزی نیست. وقتی همیشه از اطرافت بترسی که دیگه ترس، ترسناک نیست. عجب چیزی گفتم. خودم کف کردم. هیچی اینجا نیست که دلم بخواد بخاطرش بمونم. هیچی از وقتی یادم میاد، فقط ترسونده شدم. از ماشین، غریبه، امتحان

مونولوگ سقوط بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا