دیالوگ

دیالوگ‌نویسی بخش مهمی از نویسندگی است. با دیالوگ یاد می‌گیریم که چگونه احساسات را از قالب کلام به جمل‌های کوتاه در آوریم.

پارچه نگاه

پارچه‌های نگاهش

زنگی به نام نویسندگی در دبیرستان ما تعریف شده بود. زنگی که هیچگاه حوصله‌اش را نداشتم. آخر دختر دبیرستانی و چه به زنگ نویسندگی! ❓️مثلا گلدوزی و خیاطی می‌گذاشتن خوب بود؟ این حرف همیشه‌ی ندا بود. همیشه وقتی با غرغر از این زنگ ناله می‌کردم، این جواب را می‌داد. استاد، مرد عصابلعیده‌ای بود که مدام […]

پارچه‌های نگاهش بیشتر بخوانید »

گپ نقش دوم

گپی میان نویسنده و نقش دوم داستان

-نمیخوام تو زیاد تو داستان باشی -خوب چرا؟ یه دلیل منطقی و درست برام بیار که من لازم نیست زیاد باشم؟ -خوب آخه دیالوگ واست ندارم، خیلی خوب نمی‌شناسمت -بیا یه کم باهم حرف بزنیم منو بشناسی، بخدا من از او مینای ایکبیری و سینای موقشنگ واسه قهرمان داستان بودن، بهترم. -باشه حرف بزنیم قول

گپی میان نویسنده و نقش دوم داستان بیشتر بخوانید »

سکوت نگرانی

شکست سکوت و پیروزی نگرانی

-بشین درستو بخون. -باشه چشم،… چرا هیچی متوجه نمیشم! چه هرچی می‌خونم، چیزی یادم نمی‌مونه؟ -یعنی چی مسخره بازی بزار کنار، من اومدم که تو بشینی درستو بخونی؟ -می‌دونم دست درد نکنه، ولی یه چیزی هست که اجازه نمیده حواسمو به درس بزارم. -من که نبودم، اتفاقی افتاد؟ -آره، خب، موقع بازی پام رو زدم

شکست سکوت و پیروزی نگرانی بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا