پارچههای نگاهش
زنگی به نام نویسندگی در دبیرستان ما تعریف شده بود. زنگی که هیچگاه حوصلهاش را نداشتم. آخر دختر دبیرستانی و چه به زنگ نویسندگی! ❓️مثلا گلدوزی و خیاطی میگذاشتن خوب بود؟ این حرف همیشهی ندا بود. همیشه وقتی با غرغر از این زنگ ناله میکردم، این جواب را میداد. استاد، مرد عصابلعیدهای بود که مدام […]
پارچههای نگاهش بیشتر بخوانید »