بانک قصه

خط

زنی که خود را یک خط می‌دانست

بیتا با همسرش، آرمین و دو فرزند پسرش، آرتا و آرشام زندگی می‌کرد. آنها زندگی نسبتا آرامی داشتند. پسران هر دو دانش آموز بودند و مرد هم در کارخانه‌ای کار می کرد و می‌کوشید زندگی خوبی برای خانواده فراهم کند. روزها از پی هم می‌گذشتند. پسران بزرگتر می‌شدند، اما بیتا و آرمین از هم دورتر. […]

زنی که خود را یک خط می‌دانست بیشتر بخوانید »

نفس مرگ

وقتی نفس هوا می‌شود-ملاقات با مرگ

دوم دی ماه به دستم رسید. پس از 20 صفحه از ابتدای کتاب، موخره را خواندم و گریستم. پال، نویسنده این کتاب انگار کنارم نشسته بود و با در دست گرفتن دستانم، به من دلداری می‌داد. عکس سیاه و سفیدِ انتهای کتاب، نگاه گیرا و زنده‌ای دارد، که باور نبودنش را برای منی که هیچگاه

وقتی نفس هوا می‌شود-ملاقات با مرگ بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا