جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تعداد زاپاس‌ها-شادمانی-قسمت سیزده

زاپاس

زاپاس‌های‌ زیاد، یا کم؟ توقف، یا حرکت؟

❓تابحال پیش آمده هر 4 لاستیک خودرویتان پنچر شود؟

در حالت‌هایی قرار گرفتید که احساس کنید از شدت بی‌حوصلگی یا نبود امکانات، شرایط انجام هیچ کاری را ندارید؟

❓اگر شادمانیِ درون مقصد ما باشد، آیا با پنچر شدن لاستیک‌ها، متوقف می‌شویم یا زاپاس دیگری خارج می‌کنیم؟

در سفر به کیش و تعیین برنامه‌های تفریحی، شاتل که یکی از تفریحات جذاب جزیره است را، برای خودم و امیررضا انتخاب کردم.
تصورمان این بود که باید خیلی بهمان خوش بگذرد. البته که تجربه خوبی بود. اما به واقع چندان دیگر حاضر نیستم، دوباره امتحانش کنم.
جاهایی از مسیر، حس می‌کردم مغزم در اثر شدت ضربه‌های فرود شاتل بر سطح آب، در حال جابه‌جا شدن است و همین لحظه امکان دارد، دستم رها شده و به درون دریا پرت شوم.

تفریحات آبی است و خیس شدن.

از دریا که بیرون آمدیم، لباس عوض کردیم، اما امیررضا حین تعویض لباس، بخشی از لباسهایش، از دستش افتاد و نتوانست تمام لباس‌های خیس‎شده را عوض کند.
از کلوپ دریایی که بیرون آمدیم، امیررضا به شدت عصبی بود.
مدام می‌گفت: می‌خوام برم خونه.
در ‌آن موقعیت، سعی کردم بر خودم مسلط باشم و تلاش نکنم عصبانیتِ شدیدِ امیررضا را به نحوی تندی خاموش کنم. مسیر راه برگشت به هتل را به او نشان دادیم و او رفت.
من و مهدیار و همسرجان به سمت بازار کوچکی کنار دریا حرکت کردیم. از خرید که بیرون آمدم، دیدم موبایل امیررضا درون کیف من است.

با خودم گفتم: امیررضا الان تو هتل، با عصبانیتی که داشت، موبایلی که نداره و تلویزیونی که کار نمی‌کنه، عملا بی‌سرگرمی می‌مونه و احتمال زیاد عصبانیتش بیشترم می‌شه.

به پیشنهاد همسر، به هتل برگشتم. افکار متعدد در ذهنم می‌چرخید که به اتاق رسیدم.

انتظار ناراحتی شدیدی در چهره‌اش داشتم که دیدم با تبلت قدیمی خودش که اکنون، من برای بیدار شدن صبحها استفاده می‌کنم، در حال بازی شطرنج است!

او شروع کرد از بازی‌های همین مدت زمان کم صحبت کرد و تکنیک‌هایی که به کار برده و من در افکارم مشغول حساب و کتاب هیجانات یک ساعت گذشته، که چه انتظار داشتم و چه شد؟

حال دو نکته:

1- امیررضا به شدت از خیس شدن لباس‌هایش متنفر است و اگر در خانه به هر دلیلی لباسش خیس شود، باید فورا آنها را عوض کند. من در لحظه خارج شدن از کلوپ، نتوانسته بودم به‌خوبی متوجه علت عصبانیت امیررضا شوم و ناخودآگاه آنرا به قدرنشناسی فرزند خود ارتباط دادم.

2- امیررضا به محض تعویض لباس در هتل، آرام شد و به دنبال راهی برای گذران وقت خود گشت و از آنجا که شطرنج یکی از علایق 3 سال اخیرش است، در لحظه‌ی پنچر شدن هر 4 چرخ ماشینِ سرگرمی‌اش، زاپاس مناسب را درآورد و به مقصد شادمانی درونش در آن لحظه حرکت کرد.

❓شما برای خودروی شادمانی درون خود، زاپاس‌های مناسب دارید؟

❓اگر این خودرو مدام به هر دلیلی پنچر شود، کنار جاده، غمزده می‌ایستید و دیگر به راهتان ادامه نمی‌دهید؟

🌺وجود زاپاس‌های متعدد، این حُسن را دارد که در نبود گوشی و تلوزیون، ذهن خلاق‌مان به راه می‌افتد و فعالیت‌هایی را می‌بینیم که قبل از آن، چندان برایمان نمود جذابی نداشتند.

❓خودروی شادمانی درونِ شما نیاز به چه تعداد زاپاس دارد؟

 

خلاقیت قسمت 12 مجموعه شادمانی است شاید دوست داشته باشید

انتخاب قسمت 8 مجموعه شادمانی است شاید دوست داشته باشید

آزادی از زندان اضطراب قسمت 6 مجموعه شادمانی است شاید دوست داشته باشید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید