به نام یزدان پاک
یادروز 21تیر02-زلزله
بخشی از دوران نوجوانی، علاقه به پیگیری فوتبال و بازیکنان تیم ملی و پرسپولیس داشتم.
آنزمانها روزنامه تلاش میخریدم چون عکسهای بزرگ بازیکنان را هم داشت.🖼
همه بازیکنان تیم ملی را میشناختم و مدام اخبار تیم ملی را پیگیری میکردم.⚽️
طبق عادت در مسیر یکی از کلاسها، سری به دکهی روزنامهفروشی زدم. سرزدنم کاملا گذرا بود و چون کلاس دیر شدهبود، تنها به خواندن تیترها اکتفاکرده و حرکت کردم. تیتری که توجهم را جلب و فکرم را مشغول کرد، چیزی شبیه به این بود:
«مهدی مهدویکیا در اثر یک تصادف، به شدت آسیب دید.»
خواندن این تیتر همزمان به زلزله در تمام بدنم و سیلِ انواع فکر و خیالها منجر شد.
لحظهلحظه کلاس را به خاطر دارم که تنها جسمم آنجا حضور داشت و فکرم در روزنامهفروشی گیر کردهبود.
همزمان، زلزلهی 8 ریشتری و سیل، مشغول ویرانکردن تمام وجودم بودند.
کلاس تمام شد، به سرعت بیرون آمدم، روزنامه را خریدم، بازش کردم و به دنبال متن بلندبالایی در صفحات اول گشتم، نیافتم.
پس از کندوکاو طولانی زیر همان صفحه اول متنی درابعاد 7*10 سانتیمتر یافتم که عنوان کردهبود:
«مهدی مهدویکیا در اثر تصادف از ناحیه ابرو دچار پارگی شدهاست»
زلزله 8 ریشتری بدون پسلرزه پایان یافت. سیل نیز بندآمدهبود و بدنم به ویرانهای، حاصل از دو بلای طبیعی تبدیلشدهبود.
حتی یارای حرفزدن با خودم را هم نداشتم.🤐
تیتری بزرگ و گولزننده و خبری اینچنین کوتاه، بدون هیچ مصاحبه و اعلام وضعیتی که البته آنهم اطلاعات مهمی نمیداد، چون اصلا اتفاق خاصی نیفتادهبود.
بعد از آن ماجرا و سرزنش پدرم برای جمعکردن عکس فوتبالیستها، فوتبال و پیگیری اخبارش در مغزم برای همیشه به طاقچه خاطرات پیوستند.
اما خاطرهی زلزله و سیل وجودم به خاطر یک تیتر قلابی، در ذهنم جاودانه شد.
شما چقدر از این تجربیات داشتید؟
چقدر استرس و نگرانی تحمل کردید که اصلا به فاجعه نزدیک هم نشدهبود؟
💐من اگر همان لحظه روزنامه را خریدهبودم چی میشد؟
یادروز 20تیر02-ونگوگ را شاید دوست داشته باشید