جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

یادروز 07تیر02-حسرت

حسرت

به نام یزدان پاک

یادروز 07تیر02-حسرت

 

مادربزرگ پدری‌ام، زنی زحمتکش و روستایی بود که سالها با کشاورزی و کارگری همسرش زندگی 8فرزندش را ساخته‌بود.

مهربان و دلسوز بود و همیشه فهمِ اندرزهایش را به زمانه‌ای موکول می‌کرد که خودش دیگر حضور ندارد. راست هم می‌گفت.

دانشجوی سال دوم بودم که او در 89 سالگی دستِ حق را گرفت و چون هنوز به مغزم فرصت تفکر نداده‌بودم، پندهایش تا زمان حضورش به دردم نخوردند.

او از سواد محروم بود و آنرا یکی از حسرت‌های زندگی‌اش می‌دانست. همیشه کنج خانه می‌نشست و رفت‌و‌آمد اهل خانه را تماشا می‌کرد.

آن زمانها که هرلحظه مشغول درس‌خواندن بجای زندگی‌کردن بودم، گاهی من به حالش حسرت می‌خوردم که ای کاش جای او بودم و می‌توانستم تا هرزمان که می‌خواهم، بخوابم و مسئولیتی نداشته‌باشم.

او تاسف روزهای رفته و زندگی نکرده‌اش را می‌خورد و من حسرت تجربه‌ی بطالتِ اکنونش!!

دریغ‌ها که فشار می‌آورد، زمین و زمان را مورد رحمت قرارمی‌داد که کاش کسی سرراهش قرار گرفته‌بود و به او می‌گفت که سواد و قرآن‌خواندن یادبگیرد.

نگاه اکنون من به زندگی پر از رنج و شادی و حسرت او، پیام‌های دیگری برایم دارد:

 

او خوشبختی را در داشتن نشانی در دست می‌دانست و من در داشتن معنایی برای زندگی.

او کامیابی را در داشتن سواد می‌دانست و من در یافتن رسالت زندگی.

و او تنهایی را خوفناک می‌دانست و من آنرا وسیله‌ای برای رسیدن به خود واقعی زندگی.

 

یادروز 06تیر02-هدف و مقصود-4-خواسته  را شاید دوست داشته‌باشید

پست های مرتبط

2 دیدگاه دربارهٔ «یادروز 07تیر02-حسرت»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید