میدانید تفاوت گوسفندانی که هر روز به چرا میروند با دانش آموزانی که هر روز به مدرسه میروند در چیست؟
به نظر من تفاوت آنها در این است:
گوسفندان میدانند برای چه به چرا میروند.
اما
دانشآموزان نمیدانند برای چه به مدرسه میروند.
گوسفندان میدانند اگر هرروز به چرا نروند و در آخور بمانند، خوراکی جز گشنه پلو ندارند و به یقین دلضعفه امانشان را میبُرد.
اما
دانش آموزان نمیدانند که درسهای بی سر و ته مدرسه در کجای زندگی آینده به دردشان میخورد؟ هر روز آنها را به بخشی از مغز خود میفرستند و به زحمت تا روز امتحان آن را نگه میدارند.
پس از ریختن تمام باقیمانده بر برگهی امتحان، تمام آموخته را برای همیشه به بخش مثانهی مغز میفرستند.
❓حال سوالی مهم: چرا گوسفندان میدانند و دانش آموزان نمیدانند؟
شاید روزی از روزگاران قدیم، چوپانی گوسفندی را که میخواسته مانند بقیه نباشد و راه خود پیدا کند، در آخور نگه داشته و او نیز از گرسنگی مرده.
مُردن او نیز برای همسن و سالانش درسی شده و آنها نیز سینه به سینه و نسل به نسل، گوسفند بودن را بِه از مُردن تلقی کردهاند.
اما به گمانم راهکار آن چوپان راستگو، برای دانشآموزان موثر نخواهد بود.
زیرا اگر آنها روزی و یا روزهایی در خانه بمانند، در کلاس درس طبیعت شرکت کنند، ناشناختهها را با کاویدن به شناخت تبدیل کنند و هر لحظه از شاخهای به شاخهی دیگر بپرند، نه تنها از گرسنگیِ درسهای مدرسه نمیمیرند، بلکه راه گوسفند ببخشید انسان شدن را نیز به دیگران یاد میدهند.