جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کلبه‌ی کلمات متروک

متروک کلمات

به کلبه کلمات متروکم سر زدم. هر بار که دچار افسردگی می‌شوم که اکثر اوقات این اتفاق می‌افتد، این کلبه تنها مامن من برای رهایی از خود افسرده‌ام است.

کلمات متروکم ناگهان در کلبه روی سرم آوار می‌شوند. هر بار که بهشان سر می‌زنم، همین بازی را تکرار می‌کنند.

خیال می‌کنند تکرار هر باره‌ی این بازیِ بی‌مزه، جذاب است.

تقصیر خودشان نیست. آنقدر متروک و بلا‌استفاده شده‌اند که از همه چیز عقب افتاده‌اند.

دلم می‌خواست می‌توانستم از این کلبه، خارجشان می‌کردم. دلم برای بعضی‌هایشان بدجوری می‌سوزد.

کاش می توانستم.

البته اگر این کار را انجام دهم، در زمان‌های افسردگی؛ خودم به کجا پناه ببرم؟

کدام کلبه‌ می‌تواند دل فشرده‌ام را با بی‌صدایی اش، آرام کند؟

قصر کلمات مرسوم؟ کاخ کلمات دوست‌داشتنی؟ منزل تازه‌ی کلمات عامیانه؟ کاشانه طنزنامه‌ها؟

هیچکدام به مانند کلبه‌ی مخروبه‌ی کلمات متروک، برایم مرهم نیست.

❓آنها به این کلبه عادت کرده‌اند، چرا آواره خانه‌ی جدیدی کنم که در آن مجبور باشند آدابی را رعایت کنند که بلد نیستند؟

 

پست های مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید