دستم خوب نیست، چیزی دستم نیست، هیچی آس ندارم، رو من حساب نکنیا، همش پای خودت، کت نشیم یالا داره.
اینا الفاظیاست که میان یک بازی پاسور بین بازیکنها رد و بدل میشود.
چند سال پیش بود که با چراغ مثبت پدر، این بازی را یاد گرفتم. قبل از آن به تصور قمار بودنش، حتی از یادگیری آن نیز خود را محروم میکردم.
اوایل بسیار ناشی بودم و از صحبتهای میان بازیکنان چیزی سر در نمیآوردم.
آنها تحلیلهایی از نحوهی بُر زدن، بازی حریف یا همتیمیشان داشتند که من هیچ کدام را درک نمیکردم. مدتی طول کشید تا به مرحلهای رسیدم که بتوانم تا حدودی دست هر کس را حدس بزنم، کارتهایی که رفته را به یاد بسپارم و بازی با کارت آخر را بشناسم.
یکی از مهمترین لحظههای هیجان انگیز این بازی، در کارت آخر آن نهفته است. وقتی که 6-6 مساوی هستید و حریف کارت آخرش را «آس» رو میکند.
تا الان نگهش داشتی؟ چطوری بازیش نکردی؟
امروز در برنامه هفتگیام، مرور خلاصهها و نکات مفید کتابهایی که در گذشته خواندهام را گنجاندم.
گاهی برای بازیابی و بررسی مجدد، دفترهایم را ورق میزنم و به دانشهایی که در گذشته کسب کردهام، سر میزنم. دام برایشان بدجوری تنگ شده بود.
در فاصلهی نوشتن آنها و اکنونِ من، احساسات و تجربهها و اتفاقات، طاهرهی دیگری ساخته که میتواند فهم من را از آن مطلب متحول کند.
گاهی میان مرور چندبارهی آنها، کتاب ناگهان، کارت «آس» را رو میکند که نمیتوانم با کلام، چشمان گشاد شده و متعجبم را به سکوت در دیدن، تشویق کنم.
♦️اگر همیشه در مقابل کتابها و دانشهای پراکنده، یک بازیکن ناشی باشیم.
♣️بازیکنی که دست طرف مقابلش را نمیتواند بخواند
♥️بازیکنی که کارت بعدی حریف را نمیتواند حدس بزند
♣️و بازیکنی که هر لحظه منتظر است کارتی روی کارت خودش گذاشته شود
به بازیهای زندگی نگاه کنید.
بازیکنان حرفهای که غره به دانش بیحد خود هستند، لذت و هیجان زیادی در جریان بازی را تجربه نمیکنند و حتی زیر زبانی کسالت را آماده گذاشتهاند.
اما بازیکنان غیرحرفهای و ناشی، اگر مدیریت هیجانات را همچون کارتها در دستان خود بگیرند، میزان بُردن لذت از بازی برایشان بیشتر از حرفهایهاست، حتی اگر بازی را باخته باشند.
بازی زندگی برد و باختهای پی در پی دارد. ممکن است بازی را نبری ولی لذت را که بُردهای؟
اگر قرار باشد، هر کتاب و دانش و دورهای را فکر کنیم بلدیم، دانایم و بدان واقفیم، از خردی نوظهور، معرفتی جدید و کارت آسی پیشبینی نشده، لذت میبریم؟
یکی دیگر از جذابیتهای این بازی زمانی است که به تصور سوخته شدن کارت آس، کارت شاه را قربانی میکنیم.
حس ندامت، خجالت و حسرت فرصت از دست رفته، به بازی وارد میشود و زیر میز آرامش میزند.
گاهی همین احساسات، کنترل درونمان را همچون پدری خشن که کنترل تلویزیون باید در اختیار او باشد، از ما میگیرند و انتخاب درست را زیر برگهها مخفی میکنند.
اینجا ما بازی را نه به حریف، بلکه به هیجانات مدیریت نشده و انعطافناپذیر خود، باختهایم.