چشم و گوش دردهایم به سیما و صدایی جدید-درد-قسمت 12

این پنجمین دکتر بود که مراجعه می‌کردم. نوبتش را از چند وقت پیش گرفته بودم.

چون تخصص دکتر درد بود حس کردم او بهتر از هر جراح و ارتوپد و فیزیوتراپ دیگری می‌تواند به من کمک کند.

پنجمین دکتر در واقع اولین دکتری بود که تمام حرف‌هایم را با دقت شنید حتی برای شنیدن حرف‌هایم صبر کرد و بعد توضیحاتش را کامل‌تر، بهتر و دقیق‌تر داد.

کاری که تمام دکترهایی که تاکنون به آنها مراجعه کرده بودم برای انجامش دل و دماغ نداشتند.

آنها بیمار را صرفاً یک مشکل می‌دیدند نه یک انسان صاحب مشکل. انسانی که فعالیت‌هایش و زندگیش تحت تاثیر دردی قرار گرفته و برای رهایی از آن هر کاری انجام می‌دهد.

این دکتر برخلاف سایر دکترها برای شنیدنم وقت داشت. نوبتم را محترم می‌دانست و تلاش می‌کرد علاوه بر توضیحات تخصصی آنچه را که من برای دانستن دردم لازم دارم به من توضیح بدهد.
یاد جمله‌ای از کتاب آدمی همان است که می‌خواند می‌افتم.

«سفید پوست اگر به استبداد روی بیاورد آزادی خودش را به فنا می‌دهد. »

جمله‌ از جستار «کشتن فیل» نوشته «جورج اورول» است که نویسنده کتاب دست به تفسیر کوتاهی از آن زد.

تفسیر او از این قرار بود که وقتی انسان به اعمال قدرت روی بیاورد، آزادی خودش را از دست می‌دهد. چون دیگر توان و اختیار آنچه که انجام می‌دهد را ندارد و تصور می‌کند جهت اعمال قدرت، رفتار و کنش همراه با خشونتی باید در لحظه‌های حساس انجام دهد.

حال اگر در جمله اول کلمات دیگری جایگزین کنیم، چه به دست می‌آید؟

دکترها اگر به استبداد دانش خود روی بیاورند، آزادی خودشان را فنا داده‌اند.

والدین اگر به استبداد نظر خود روی بیاورند، آزادی خودشان را به فنا داده‌اند.

معلم‌ها اگر به استبداد آموزش روی بیاورند، آزادی خودشان را به فنا داده‌اند.

باز هم می‌توان بر این جمله‌ها افزود. زیرا آزادی در اینجا یعنی آزاد بودن در ابراز احساسات افکار و هیجانات است.
با خارج شدن از اتاق دکتر آنچه که نصیب دلم شده بود شنیده شدن بود.

حس کردم وقتی دکتر با شنیدن حرف‌های من، تجویز سه هفته دارویی را برایم انجام داده، چشم و گوش دردهایم نیز به دکتر و تجویزش بوده.

گویی آنها قول همکاری با سکوتشان به دکتر دادند.

درد تغییر-درد-قسمت 13 را شاید دوست داشته باشید

تو خوب میشی-درد-قسمت 11 را شاید دوست داشته باشید