جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چادر زورویی من

چادر

چادر زورویی من

کلاس دوم دبستان بودم که به جهت مشاهده‌ی هرروزه دختران دبیرستان سر کوچه‌ی مدرسه‌مان، دلم خواست بدون چادر و با کلاسوری به سبک آن زمان‌ها به مدرسه بروم.

مادر این اجازه را به من داد و من به آرزوی آن روز خود رسیدم. حس دختری دبیرستانی را داشتم که درسخوان و همه چیزدان است و با لباس فرم سرمه‌ای، در حال رفتن به مجموعه‌ای آموزشی است.

کمی پا را فراتر گذاشته و حس دانشجو بودن را نیز به خود راه دادم.

البته که به جهت درشت اندام بودن، همیشه چند سال بزرگتر از کلاسی که در آن حضور داشتم، از دید ناظر بیرونی تصور می‌شدم، اما دانشجویی دیگر در قواره‌ام نمی‌گنجید.

🌷چادر، پوشش همیشگی و انتخابی خانوادگی‌مان بوده و هست و من نیز از ابتدایی‌ترین روزهای کودکی، آنرا بر سر داشتم.

اما گاهی هم شیطنت، راحت بودن بدون آن، دست و پاگیر شدن هنگامه‌های بارندگی و سوار ماشین شدن، لذت سر گذاشتن و تمایز آنرا از زیر زبانم خارج می‌کرد.

گاهی دلم می‌خواست نباشد تا راحت‌تر به کارهایم برسم و گاهی خوشحال بودم که داشتمش.
در میانه همین روزها، گاهی نه چادری بودم و نه بی‌چادر!

🦸‍♀️چادر پشت سرم بود و من خود را زورو تصور می‌کردم. زورویی که شنلش را جای بستن به گردن، به سر دارد.

شاید خنده دار باشد که یک چادری خود را زورو ببیند که قرار است عدالت را از بی‌عدالتی با شمشیری بُرنده جدا کند.

🥀اما چندان خنده دار نیست که همه‌ی چادری‌ها را، اشخاصی متعصب و بدبینی بدانیم که دینِ اخلاق‌محور، برایشان تنها حربه‌ای برای زورگویی و فزون‌خواهی است.

پست های مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید