جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نگاه پردیس

پردیس

تازه ازدواج کرده بودم و دورهمی و دیدن دوستان دبیرستانی‌ام، برایم یکی از تفریحات جذاب بود.
از آنجا که با آنها خاطره زیاد داشتم، در وایبرِ آن سالها، گروهی داشتیم که باهم روزانه گفتگو می‌کردیم و برنامه ریزی قرارها را تنظیم می‌کردیم.

این قرارها همه با رویی خندان اتفاق می‌افتاد جز یکبار که فهمیدیم، مادر دوستمان «پردیس» به جهت بیماری فوت کرده.

🥀متاثر و البته نگران بودیم که چگونه به دیدار دوستی همسن و سال خود برویم که مادرش را از دست داده است؟

هیچکداممان توان رویارویی نداشتیم اما به پشتوانه یکدیگر، روز سوم را برای رفتن به خانه‌شان انتخاب کردیم.

خانه‌شان در طبقه دوم و تقریبا مرکز شهر بود و مهسا نیز مسئول خرید گل بود.

من که همیشه فوبیای مراسم ختم را داشتم و هنوز هم دارم، پشت مهسا ماندم. حرف هم نزدم که بتوانم بغض ناشی این غم را پنهان کنم.

مادر پردیس پرستار بود و وقتی به بیماری مبتلا شد، برای درمان تعلل کرد و همین عامل، باعث شد بیماری به اوج خود برسد و او را با خود ببرد.

بیش از 15 دقیقه نتوانستیم تاب آورده و کنار پردیس بنشینیم.

فضای خانه برای ما، حکم دستانی را داشت که دور گردنمان را گرفته و در حال انسداد تمام راه‌های تنفسی‌مان بود.

برای خروج از خانه، لحظه‌شماری می‌کردیم. برای پایین آمدن از پله ها، از هم سبقت می‌گرفتیم.

نمی‌دانم کسی حین پایین آمدن از پله‌ها به پردیس، نگاه کرد یا نه!

من این کار را کردم و تا اکنون که بیش از 10 سال از آنروز می‌گذرد، نمی‌توانم نگاهش را از خاطر ببرم.

نگاه پردیس، برای من یک پیام داشت:
«کاش جای یکی از شما بودم و می‌توانستم از این خانه بروم!»

 

 

پست های مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید