سنگر وقتهای دوستداشتنی من
روزهایی را به یاد دارم که دلِ دل کندن از دنجگاهم را نداشتم و دلم میخواست ساعتها پشت سنگرم بخوانم و بنویسم.
سنگری که با انواع تسلیحات کاملا صلحآمیز پر کردم و به نوبت و در زمان مناسب از همه استفاده میکنم.
تسلیحات من از جنس خواندنوشتن است و مصرف شخصی آنها، مرا تا دندان، مسلح به خواستنیهایم میکند.
آن روزها که دلم نمیخواست این سنگر رنگارنگ و زیبا را ترک کنم، در دل آرزو می کردم کاش کارمند نبودم، کاش متاهل نبودم، کاش هیچ مسئولیتی نداشتم و تنها میتوانستم در این سنگر زیست کنم و نفس بکشم.
اما فورا این آرزو به وهمی بیپایه تبدیل میشد.
زیرا که بسیاری از مطالب و مقالاتی که منتشر کرده بودم، در جوار تجربیات همین زندگی شلوغ و پر رفتوآمد بود و نبودن هر کدام میتوانست کل مطلب و مقاله را دود کند.
گاهی کمی آرزویم را تقلیل میدادم که چه بهتر میشد وقت بیشتری برای سنگرم بگذارم تا آنچه میخوانم و می نویسم بهتر و بارورتر باشد.
این آرزو هم رنگ دیگری گرفت.
زیرا من از کنارهم قرار دادن بسیاری از کارها به یک زندگی برنامه ریزیشدهی دلخواه رسیدهام و اگر وقت آزاد زیادی داشته باشم، بعید میدانم چندان استفادهای از این پُر وقتی کنم.
🥀چه اینکه بارها پیش آمده زودتر از موعد بیدار شدم، کاری در خانه نداشتم و کودکانم نیز کنارم نبودند، اما سرگرم بسیاری صحبتهای بیهوده و جواب دادن و گشتنهای بیفایده شدم و لحظههایی که به سادگی به دستم رسیده بود را به قیمتی ارزانتر از ارزن فروختم.
💸قیمت این لحظهها را وقتی به فروش رسیدند فهمیدم و چون خریدار علاقهای به پس دادن نداشت، برای همیشه آن لحظهها را از دست داده بودم.
🌷به وقتهایی که ساده از آنها برای کارهای بیفایده صرف میکنید بیشتر دقت کنید.
❓آیا ارزش آنها بیش از آنچه دریافت میکنید، نیست؟
❓وقت ندارید؟ اگر این وقتها را کنار هم بگذارید باز هم وقت برای خواندننوشتن پیدا نمیکنید؟
2 دیدگاه دربارهٔ «وقت»
تلنگرهایی که تو پستهات میزنی عالیان.
یه وقتهایی واقعا ادم جز هدر دادن وقتش کار دیگهای نمیکنه و چقدر این هدر دادنه اخر روز ادمو کسل میکنه.
گاهی به خودم میگم اگه کوه کنده بودم انقدر خسته نمیشدم که هیچکاری نکردن منو خسته کرده.
ممنونم عزیزم خداروشکر بشین بنویس چه کارهای نکرده داری یه لیست جلوی چشمت