همیشه پای یک معنا در میان است

سالها پیش مادرم، به دیدار یکی از اقوام نزدیکش رفته بود. من همراهش نبودم اما از آنچه در آن مهمانی چند دقیقه‌ای بر او گذشته بود، چیزهایی گفت که در خاطرم مانده است.

میزبان همراه سلام علیک و احوالپرسیِ سرد، ظرفی شکسته برای میوه پیشکش مادرم کرد که گواه یک خطای نابخشوده را می‌داد. مادر به قدری از آن لحظات طاقت فرسا دلگیر شد، که تا مدت‌ها با آن اقوام نزدیک، رفت و آمدی صورت نداد.

البته مادر همان روز می‌دانست که خطای صورت گرفته از سوی او نیست و پای اعمال و سخنان دیگری در میان است.

سالها طول کشید تا کدورت‌ها برطرف شد و رفت و آمد و دعوت کردن‌ها برای مراسم‌های مختلف میانمان جاری شد.

امروز که فصل دوم کتاب «استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم» را تورقی زدم و چند خط از آن نوشتم، ظرف شکسته‌ی حاوی احوالپرسی سرد، به خاطرم سر زد.

میزبانیِ سرد در جوار ظرفی که ترک به جانش افتاده و همین روزهاست که بدرود حیات کند، استعاره از این داشت که از دستتان ناراحتم، دلگیرم.

تا به حال احساس می‌کردم من واژه‌ها را درون سبد، ظرف، بقچه و یا صندوقچه‌ قرار می‌دهم، اما امروز دریافتم اگر پای انتقال یک معنا وسط باشد، واژه خود را به ظرفی تبدیل می کند تا معنای موردنظر با ترک، شکستگی و یا تمیز و بدون خراش به مخاطب منتقل شود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا