و در «باغ صلح ملل»، دفتر این سفر پایان یافت.
باغی که نماد، بنا یا مجسمهی معرّف شهر یا کشوری را در دل دارد و با رود و گل آذین شده است.
«پارک صلح ملل ملایر» یا «جهان کوچک ملایر»
ملایر علیرغم کوچکیاش، دلنشین و ساده بود.
در رستورانی که اتاقکهایش یادآور زندگی دهه ۷۰ بود، ناهار دلچسبی صرف کردیم و رسیدن بهموقع به رشت را آرزو کردیم.
تلويزيون جعبهای و علاءالدین، وجه مشترک اتاقها بود که با فرش آن سالها، سفر در زمان را چاشنی کباب مینمود.
در واقع سفر به غرب، سفر به بخشهای مختلف زمان بوده و هست.
غار قوری قلعه که میلیونها سال پیش را حکایت میکند تا سنگهای دورهی پارینه سنگی و انسان نخستین.
اوایل میلاد مسیح و پادشاههای جاهطلب هخامنشی که حکاکی در سنگ را برای جاودانگی انتخاب کردند و طاقبستان را آفریدند تا تکیههای بیگلربیگی و معاونالملک که خادمالحسین بودند.
از خانهی رضاشاه در زمانی قزاق بودنش تا آثار جنگ و دههی ۶۰ و یادگاریهای دهه ۷۰.
سفر هربار ارمغانی نو برایم دارد. ارمغانی که تا پای در آن ننهی، پیشکشت نمیکند.
اینبار تاریخ در من سفر کرد و یادها و خاطرهها را نو کرد.
باشد که پس از سالی چند، سرنوشت دوباره مرا همسفر تاریخ غرب گرداند.