کتاب صوتی «یدک» نوشتهی «شاهزاده هری» را در تعطیلات سال نو از طاقچه هدیه گرفتم. هدیه گرانقدر و البته گرانقیمت که طاقچه آن را در گردونهی شانس روزانه قرار داد.
اسم کتاب را بارها شنیده بودم و میدانستم مطالب جذابی از زندگینامه یک شاهزاده بریتانیایی را بیان میکند. چاپش در انگلستان و ترجمهاش در ایران بسیار سر و صدا به پا کرده بود. اما فرصت خواندن و یا شنیدنش را هیچگاه نداشتم. این هدیهی رایگان باعث شد که در وقتهای اضافه، شنیدنش را آغاز کنم.
کتاب صوتی ۲۲ ساعت است که من تاکنون 4 ساعت از آن را شنیدم.
شاهزاده هری، سه سال است که از خانواده سلطنتی جدا شده و با همسرش در گوشهای از دنیا زندگی میکند. شنیدن همین چهار ساعت که از روزهای نوجوانی هری حکایت میکند، نفرت بیحدش را از توجه زیاد رسانهها به او و زندگیاش نشان میدهد.
او از روزهای فوت مادرش شروع کرده و حالا به روزهای دبیرستان رسیده است. اما همیشه نام کتاب برایم سوالبرانگیز بود.
دلیل این نام را در همان فصل اول به من گفت.
او به عنوان یدک خانواده سلطنتی و جایگزین احتمالی ویلیام به دنیا آمده بود.
چیزی که بارها او در حین گفتن خاطراتش آن را به ما گوشزد میکند.
یکی از قوانین سلطنتی به دلیل یدکی بودن براحتی میتوانست نقض شود، مسافرت همزمان شاهزاده چالز و یدک با هواپیماست. قانونی که عدم این همزمانی را برای شاهزاده چارلز و ویلیام(ولیعهدش) لازمالاجرا میداند.
هری بارها این موضوع عجیب اما واقعی را با ما در میان میگذارد تا برای دلایل جدا شدنش از خانواده سلطنتی، برهان روی میز قرار داده باشد.
عجیبترین حسی که با شنیدن همین چهار ساعت درونم جاری بود «تنهایی» هری بود. هری در حصار رسانهها، پاپاراتزیها و خدمتکاران سلطنتی، از کودکی فراموش شده کنار یک نوانخانه، تنهاتر بود.
او در این تنهایی شیک، گران قیمت و مجلل، آرام آرام به بیماری جدایی دچار شد.
هری-قسمت دوم-
روایت غریبه ارجمند-قسمت اول-خوشحالی که ادامه داستان جودی ابت است را شاید دوست داشته باشید