تیم گالوی در کتاب «مربیگری به سبک بازی درونی» بارها از توشهی تجربیات مربی تنیسبودن میگوید.
او از شاگردانش می پرسد:«کدام قسمت بازی خودشان را دوستدارند که بهبود بخشند؟»
آنها نیز عموما عنوان میدارند: «دوست دارند که اکثر توپهایشان از تور ردشده و داخل زمین حریف بیفتد.»
وقتی درصد توپهایی که دوستدارند از تور رد شود را می پرسد، آنها عدد 50 تا 70 درصد را عنوان میدارند.
گویی که علاقه ندارند که تمام توپهایشان از تور رد شود.
نگاه واقع بینانه داشتن منافی میل انسان نیست. مسلما کسی نیست که بگوید میل دارم که از تور رد نشود و همه علاقهدارند که توپها از تور رد شود.
اما آنچه که واسطهی میل و نگاه واقعبینانه قرار میگیرد همان خود1 است که در عباراتی هشداردهنده و همیشه نگران، ایجاد تغییر و هرگونه تحرک بیشتر را بیفایده میداند.
اما اگر در ابتدای یادگیری مهارت و حرفهای را خود را نوزادی بدانیم که مسیر تکامل راه رفتن را از سینهخیزرفتن آغاز کرده، به صورت ارگانیک او را در مسیرِ درست رسیدن به هدف «راهرفتن» میدانیم.
در حالی که اگر از این ارگانیسم آگاهی نداشتهباشیم، نمیتوان براحتی سینه خیزرفتن را پلهی اول راهرفتنِ نوزاد در آینده دانست.
گاهی در مسیر یادگیری بسیاری از مهارتها، خود1 که از ارگانیسم فوق آگاهی ندارد، به سرزنش و تحقیر رویمیآورد.
اگر خود را در حال سینهخیزرفتن بدانیم، باورمیکنیم تحرک در همین مسیر به صورت کاملا ارگانیک، ما را به سمت راهرفتن پیش میراند.
آنچه لازماست دعوت به آرامش خود1 و پیروی از میل درونی است که خود2 آنرا تقویت کرده تا حین حرکت به سمت هدف، مقصود لذتبردن نیز اجراشود.
خندیدن به اشتباهات و یادگیری از آنها، دقت در روشهای درست انجام حرفه و شناخت نقاط قوت و تمرکز بر آنها، مقصودهای لذتبخشی است که حین تحرک اتفاق میافتد.
خود1 و خود2 را می توانید در یادروز 27خرداد02-بازی با قلب بخوانید