نمایشنامهی کوتاه «خیانت انیشتین» نوشته «اریک امانوئل اشمیت» را امروز تمام کردم. مدتها بود در طاقچه، تنها نوکی کوتاه به آن میزدم و میگریختم.
تازه نمایشنامه «مرغ دریایی» «چحوف» را شروع کرده بودم که ناگهان هوس «خیانت انیشتین» به سرم زد. هوس ناگهانی و بسیار سنگین بود و نتوانستم «مرغ دریایی» را بیش از دو صفحه بخوانم.
تعطیل بودن امروز و داشتن وقت بیشتر، مزید علت شد تا بیش از ساعت تعیین شده برای هر روز، به خواندن ادامه دهم.
از ابتدا نام کتاب و دانستن اینکه انیشتین در فاجعهی اتمی جنگ جهانی دوم چه نقشی داشته است، برایم جذاب بود.
نمایشنامه به گفتگوی خیالی میان انیشتین، یک ولگرد و یک مامور افبیآی میپردازد که در هیاهوی دیالوگهایی ساده، اشتباه ناگوار انیشتین متولد میشود.
انیشتین یک بدآلمانی یهودی (به قول مامور افبیآی) بود که پس از مدتها بیوطنی به تابعیت آمریکا درآمده بود. او در نامهای توصیهآمیز به روزولت، ساخت سلاح اتمی توسط هیتلر را گوشزد کرد تا آنها زودتر به فکر ساخت این سلاح باشند.
اما پروژهی ساخت سلاح اتمی در آلمان نازی، از مدتها قبل توسط هیتلر بایگانی شده بود.
انیشتین، هیزم خشکی در آتش جنگ انداخت که باعث شد جنگ در مسیری متفاوت پیش رفته و به جای یک صلح جهانی که خواست انیشتین هم بود؛ به یک صلح اتمی منتهی شود.
💣فکر کردم آیا من تاکنون هیزم خشکی را به درون جنگهای بیرونی و درونی آدمها انداختهام؟
انیشتین صلحطلب و بیزار از جنگ، با نامهای خیرخواهانه قصد داشت از پیشروی آلمان نازی جلوگیری کند.
اما نامهاش را به جای ارسال به انسانهایی همفکر خود، به سوی انساننماهایی نوشت که از انسانیت، تنها برای پیشبرد سیاستشان استفاده میکنند.
❓اگر نامه نوشته نمیشد، صلحی غیراتمی اتفاق میافتاد؟
❓اگر روزولت* نمیمرد؛ دستور استفاده را میداد؟
❓اگر نیت بدی برای کار، حرف، تمسخر و نامهای نداشته باشیم، اما نتیجه، دوقلوی رنج و فاجعه متولد کند، باز هم مقصریم؟
*روزولت رئیس جمهور وقت ایالات متحده دریافت کنندهی نامهی انیشتین بود. اما او به طور ناگهانی پس از چهار دوره ریاست جمهوری فوت کرد و هری ترومن رئیس جمهور شد و دستور فاجعهی اتمی در هیروشیما و ناکازاکی را داد.