نوزاد پیادهرویِ من
کتاب عادات و آداب روزانه بزرگان اثر «میسن کِری» رو به اتمام است و من در مدت حدود 3 ماه گذشته، بخش اعظم کتاب را خوانده و از بعضی از بزرگانِ کتاب، یادروزهایی نیز نوشتهام.
وجه مشترکی که در اکثر این بزرگان یافتم، برنامهی منظم و روزانه برای پیادهروی بود.
آنها روزانه همراه با شریک زندگی، سگ و یا دوستی به گردش در اطراف خانه میرفتند و گاه این گردش را تا دو ساعت در روز نیز ادامه میدادند.
این میزان پیادهروی برای اشخاصی چون تولستوی، چایکوفسکی و چارلز داروین که کارها و مسئولیتهای مهمی در روز داشتند و برای انجامش، وقت زیادی لازم داشتند، حیرتانگیز است.
🌷گویی رازی در این پیادهرویها نهفته بود که حتی علاقه نداشتند با کسی در مورد آن صحبت کنند.
رازی که پیادهروی آزادانه را برای آنها پر از ایده، شگفتی و خلاقیت میکرد و برای دیگرانی که همراه آنها بودند، خستگی، تشنگی و حتی بیزاری از همراهی.
👶من نیز مدتی است درون خود نوزادی متولد کردهام به نام پیادهروی.
هنوز 5 دقیقه از نوزاد پیادهرویام متولد شده و مدتی طول میکشد که به سن و سال 30 دقیقه در روز برسد.
من همیشه از پیادهروی بیحاصل، در سکوت و بیهمراه بیزار بودم و نداشتن وقت به جهت مسئولیتهای خانه، فرزندان و کارهای خودم را بهانه میکردنم.
این بهانهها را در دستان خود تاب میدادم تا سن پیادهروی را بالاتر نبرده و در همان خردسالی، سالها منجمدش کنم.
انگار که قصد نداشتم آب و غذا به نوزادم بدهم تا بزرگ شده و برایم حرف بزند.
اوایل همین نوزاد 5 دقیقه را هم سرزنش میکردم که چرا حرفی نمیزند؟ ایدهای به مغزم نمیاندازد؟ لذتی روانه قلب منتظرم نمیکند؟
بعد که در یکی از همان پیادهرویها، یاد حرف استاد گرانقدرم افتادم، از سرزنشاش دست برداشتم.
گویی گذاردم نوزاد 5 دقیقهی پیادهرویام خود مسیر رشدش را پیموده تا وقتی کمی بزرگتر شد، برایم از رازهایی بگوید که در دل بزرگان و اندیشمندان میگفته.
💐ابتدای هر فعالیت، ورزش، تغییر عادت و یادگیری مهارتی، لحظه نخست رویارویی ما با چالشهایی است که چندان علاقهمندش نیستیم و میخواهیم هر چه زودتر به مرحلههای انتهایی آن برسیم.
🥀درون خود نوزادهایی را متولد نکرده، میکشیم و اجازه رشد هم نمیدهیم.
🥀نوزادانی را نیز متولد کرده ولی به جهت زشت بودن ظاهرشان، سرزنش کرده و مورد بیتوجهی و عدم رسیدگی درست قرار داده و سراغشان هم نمیرویم.
ورزش، یادگیری مهارتی جدید، پیادهروی، حتی کتاب خواندن و صبح زود بیدار شدن، همه نوزادانی هستند که علاقه داریم در ابتدای ورودشان به این دنیا، راه بروند، حرف بزنند، کارهایمان را انجام دهند و حرفمان را گوش کنند و لذت را همراه لحظههایمان کنند.
🌷حال آنکه ابتدای ورودشان، نیازهای مهمی دارند که با رسیدگی و توجه، از آن عبور کرده و رشد میکنند.
🌻نوزادهای درونتان را بشناسید، بدون انتظارهای بیجا و غیرواقعی، به آنها رسیدگی کنید و عشق را تقدیمشان کنید.
آنها قوه تشخیص این عشق را دارند. با آن رشد میکنند و در زمان مناسبش، حرف میزنند، به حرفتان را گوش میدهند و خنده را به لبهایتان مینشانند.
2 دیدگاه دربارهٔ «نوزاد پیادهروی»
خیلی حالب بود این متن. 👌🏻🙏
دقیقا همینه انتظار ما از خیلی کارهامون، مثه انتظار شما از نوزاد پیادهرویتون که ایده به ذهنتون نمیاره.
منم نوزادهای زیادی تو بغلم دارم😅چندتاشون رو فرستادم تو دستگاه. نوبتشون نبود، اشتباهی برشون داشته بودم. یه سری رو که به سروسامون برسونم، میرم سراغ بقیهشون و در حقشون مادری میکنم تا در من بزرگ شن.🤩🌷
ممنون عزیزم خوشحالم
نوزادهاتو دربیار از دستگاه زنده میشن و عشق میگیرن وقتی تو بغلت باشند