-لبخند بزن
-همین؟
-آره، فقط لبخند!
-آخه با لبخند من چی میشه؟
-تنها کاری که میکنی همین باشه.
-سخته!
-آره اما در سختی چیزی پنهانه، مگر تاحالا بهت نشون ندادم؟
-چرا بارها و بارها، اما این بار و در مقابل اون…؟
-بارها به من اعتماد کردی برای دیگران، این بارم اون.
-بارها دلم رو شکست، بازم؟
-آره، چون من بهت میگم.
-باشه
💐و همانطور شد که وعده داده شده بود.
واگویهای از ندای درونی ما، که به سمت شخصی یا کاری دعوتمان میکند.
من بارها به او گوش دادم و از وجودش، هنرش و دعوتش لذت بردم.
چیزی که او میخواهد گوش دادنِ بدون قضاوت است و چیزی که منِ بیرونی و منتقد میخواهد، درست شدن همه چیز.
گاهی این دو باهم رخ میدهد و گاهی هم نه.
اما ندای درونیِ فطریِ خداییِ من، هنرمند بیچون و چرایی است که اگر توبیخ، تصحیح و تحقیرش نکرده باشم، بلد است، مرا آنجا بنشاند که لایقاش هستم.
❓نداهای درونی خود را میشناسید؟
❓این نداها در زمانهای مختلف، شما را به چه کاری دعوت میکند؟
❓وقتی ندای منِ درونی و منِ بیرونی را میشنوید، به دعوت کدامیک عمل میکنید؟
❓آنکه شما را به سمت چیزی که واقعا درست است دعوت میکند، یا آنکه به سمت چیزی که به ظاهر درست میآید؟
🌺شما لایق کدامیک هستید؟ آرامش از درون یا آرام کردن بیرون؟