نامه به «مصطفی مستور»، «نویسنده کتاب: روی ماه خداوند را ببوس»
سلام. همه معتقدند که نویسندگان، آنچیزی را مینویسند که هستند. آنها گاهی خود را در حد سیاهی لشگرِ یک داستان تقلیل و گاهی به قد و قوارهی قهرمان و ضد قهرمان میرسانند.
به گمانم آنچه که من در این داستان لمس کردم، اتفاق دوم بود. گاهی حس میکردم در حال عبوری آرام از کنار یک موقعیت هستید. گاهی هم جای پایتان را بیش از یک حضور بیسر و صدا میدیدم.
شک به وجود خداوند، بنمایه داستان بود که حس میکنم آنرا در قالب تفکرات قهرمان داستان گنجاندید تا دست در دست قهرمان، به شک خود، خاتمه دهید.
شکتان همراه بادبادک پسرکِ پارک، به آسمان رفت. تا محو شود. همچون خاطرهای تلخ و شیرین که تنها به یاد سپرده میشود.
اما این داستان، چاقوی سوالِ سالهای گذشتهی من را تیزتر کرد.
سوالی که از صحنهی خودکشی «لعیا زنگنه» در فیلم «مدار صفر درجه» برای خاتمه دادن به دادرسی، برای من تازه آغاز شد.
دلم میخواست یونس با پایان دادن به رسالهی دکترایش، به سوالم پاسخ دهد که نداد.
در خودکشی انسانهایی که خودآگاهی کاملی دارند، اما نمیتوانند یا نمیخواهند با روزهای آیندهی خود مواجه شوند، افراد دیگری همچون والدین و جامعه نیز مقصرند.
این تقصیر چه میزان از گناه فرد را برای عقوبت کم میکند؟
❓هیچ، کم یا زیاد؟
شاید سختگیرانه باشد که چهارپایه و طناب داری که والدین، جامعه و دوستان ناخواسته برای فرد آماده کردند را نبینیم و تنها خودش را مقصر انتخابش بدانیم.
پارسا، فیزیک خوانده بود و حتی روابط انسانی را میخواست در قالب معادلات سادهی دو مجهولی حل کند. اما وقتی نتوانست با حل نکردن معادله چند مجهولی عشق، کنار بیاید، برای رهایی از این رنج تجربه نشده، خود را در آن حل کرد.
❓میتوان نقش والدینش را در پرورش دیدگاه شکستناپذیرش نادیده گرفت؟
دیدگاهی که هیچ فرضی را برای پذیرش شکست، تاب نمیآورد.
میتوان تصور کرد که او چه زمانهایی برای ابراز محبت، عشق و همدلی سرکوب شده تا تنها به یک موضوع بپردازد: درس!
انگار والدینش خواسته او را برای رسیدن به جایگاهی ارزشمند ترغیب کردند،
اما
ناخواسته برای پرت شدن از همان جایگاه رفیع نیز، تشویقش کردند.
و این است معادله چند مجهولی و همچنان بیجواب من.
کدام مجهول، نقش اساسیتری در حل شدن شخص در خاطرات دارد؟
نامه به پسری که به آسمان سپرده شد
نامه به لپ تاپ
نامه به دوستی ناشناس
نامه به نویسنده-مغزی خالی از عاطفه
نامه زنی عاشق به همسر سربازش برای رویا
نامه به نویسنده- غیاث
نامه به نویسنده-روحِ لرزانِ فلاسفه و نوید جزا
نامهی خود رویائی به خود واقعی
نامه به نویسنده، رها شده از تن