سلام لپتاپ عزیزم.
تو چند سالیست تحملم میکنی. در این سالها، نوشتن، آزاد نوشتن و کار کردنم را تحمل کردی. اما ما حالا باید آزاد گفتن را باید به جای آزاد نوشتن تحمل کنی.
❓به نظرت کدام بهتر است آزاد گفتن یا آزاد نوشتن؟
گاهی از شنیدن صدایم میترسم و نگران میشوم.
بنظرت به اندازهای که آزاد مینوشتم میتوانم آزاد هم بگویم؟
گویی اینجا کسی کنار دستم نشسته و صدایم را میشنود. اما وقتی آزاد مینویسم، دیگر هیچکس صدایم را نمیشنود.
❓نکند تنها تو هستی که صدایم را میشنوی و من بیجهت نگرانم؟
اگر تنها تو باشی، دیگر دلواپس نباشم؟
زیرا که تو رازدار من بودی و هستی.
سابقا صداهای تق تق را تحمل میکردی و هیچ نمیگفتی و حالا هم صدای خودم را.
❓کدام برایت بهتر است؟ راستی صدایم چطور است؟ خوشت میآید؟
صدای تق تق پر از یکنواختی بود و صدای من میتواند بغض آلود، خشمگین، پر از شادی و گاهی پر از شرم باشد.
اگر اهل تغییر کردن باشی، حتماً تغییر این صداها برایت خوشایند خواهد بود. اما اگر تغییر را مانند بسیاری از آدمها، ناخوشایند میپنداری، احتمالا چقدر در عذاب هستی!
تو شاید شاهد مقاومتم برای شروع تایپ صوتی به جای تایپ ده انگشتی نبودی.
اما بدان بسیار تلاش کردم تا این جایگزینی اتفاق نیفتد. اما پس از مرخصی استعلاجی به دستهایم، دیگر چارهای برایم نمانده بود.
و تو اکنون جور شنیدن صداهای عجیب و غریب من را باید بکشی.
در واقع با این نامه خواستم شرح حال کوتاهی برایت از خودم بگویم تا بدانی صداهایی که چند روز است میشنوی و برایت تازگی دارد از این به بعد تکرارپذیر است.
و تو در اجباری ناخواسته قرار است همراهم باشی، صداهایم را ضبط کنی، تایپ کنی و در خود همچون همیشه نگهداری کنی.
صداهایم را ضبط کن اما به خاطر نسپار. نه مضطرب شو و نه شادمان.
به هیچ کدام از حرفهایم هم دل نسپار. تنها زین پس، بجای صدای تق تق، بغضهایم، اشکهایم، لحظههای دگرگونی و شعفم را شاهد باش.
این اجبار ناخواسته را به من ببخش و همراهم باش.
نامه به پسری که به آسمان سپرده شد
نامه به دوستی ناشناس
نامه به نویسنده-روحِ لرزانِ فلاسفه و نوید جزا
نامه زنی عاشق به همسر سربازش برای رویا
نامه به نویسنده- غیاث