گاهی نگاهم محو دقت پاسکاری فوتبالیستهای لیگ اروپا میشود. این دقت متحیرم میکند که پاسهایی دقیق، ممتد و هدفمند چه زیبا، گل میشوند.
بازیکنان با تمرینهای سنجیدهی مستمر و اصلاح خطاها به مهارتی شگرف در پاسکاری میرسند که نه تنها میتواند چشم بیننده یک بازی فوتبال را نوازش دهد، بلکه چشم یک بیعلاقه به فوتبال را هم به صفحه تلویزیون میدوزد.
شاید همین سنجیدگی و اصلاح خطا را بتوان در طول این 40 و اندی سال توسط مسئولین هم مشاهده کرد.
مشکلات به سمتشان شوت میشود، با آنها کمی روپائی میزنند و سپس به ارگانهای دیگر پاس میدهند.
زباله یکی از مشکلات امروز گیلان است که مافیای بینام و نشانی، در حال هدایت و مدیریت کردن آن به نحو بویناکی است.
سالها پیش وقتی به اجبار، سطلهای زباله به روستاها و از بودجه خودشان اهدا شد، سیم برق متصل به کلاهک انفجاری آن نیز روشن شد تا امروزی برسد که زبالهدینامیتها هر لحظه به انفجار نزدیکتر شوند.
فوتبالیها با هدف زدن گل، تمرین پاسکاری میکنند و مسئولین این کار را با هدف بحرانیتر شدن مشکلات.
تفاوت دیگری هم وجود دارد.
پاسها و تمرین هوشمندانهی ورزشکاران به گل و انفجار شادی مردم ختم میشود.
اما
روپائی و پاسکاری زباله توسط مسئولین، به پاره شدن و منفجر شدن بر سر مردم.