به نام یزدان پاک
مراقبت از خود: بایدها و نبایدها
من 10 سال کارشناس امور فنی دهستان زیباکنار از توابع بخش لشتنشا شهرستان رشت بودم.
3سال اول را در دهیاری مستقر بودم و بعد به تدبیر بخشدار محترم به بخشداری منتقل شدم.
اما بعد از 5 سال همه چیز دگرگون شد و دوباره به دهیاری برگشتم. دهیاری تغییر کردهبود و یکی از اتاقها به آتش نشانی واگذار شدهبود.
همجواری با آتشنشانی و تنها نبودن در دهیاری، برایم مسرتبخش بود. هرچند اکثر اوقات به جهت کار زیاد فرصت بیرون آمدن از اتاق را نیز نداشتم.
چند شب پیش که درحال صحبت با یکی از کوچیهایم بودم، جملهای مرا به یاد خاطرات ایستگاه آتشنشانی زیباکنار انداخت.
کوچیام از عدمداشتن رابطهای عمیق عاطفی با خانوادهاش رنج میبرد و اکثر اوقات در منحنی سینوسی احساساتش، رنج مداومی را تجربه میکرد.
دوستداشتن های شرطی، توقعهای نابجا، بروز احساسات ناگهانی محبت و سپس قطع آن، او را به مرحلهای رساندهبود که نمیتوانست از آنچه میبیند و حس میکند، برآیند درستی میان عشق و نفرت برای خود ترجمه کند.
روز پرمشغلهای داشتم و علی رغم کنسلی یکی از جلسهها، ساعت 10 شب تقریبا در حالتی از Stand by بسر میبردم.
بیتعارف به او گفتم و در انتها با عبارت «مراقب خودت باش» مکالمهمان را پایاندادم.
اما این عبارت «مراقب خودت باش»، مرا به فکر فروبرد. جملهای که ماهیت آرزویی دارد و به کرّات میان آدمها تکرار میشود، چه پیام مهم و ارزشمندی را قرار است از گوینده به شنونده منتقل کند؟
کوچینگ و مراقبت از خود
مسیر کوچینگ راهی عمیق را برای نگاه به درونم به من اعطا کرده که تلاش میکنم تمام آنچه در درونم اتفاق میافتد را دقیقتر ببینم.
چه کسی مراقب ماست؟ چه کسی اصلا میتواند مراقب ما باشد؟
آیا پس از طی دوران خردسالی و کودکی مراقب نزدیک و غمخواری جز خودمان داریم؟
هزاران بار خدا را شاکرم که پدر و مادرم خواسته و یا ناخواسته بسیاری از تصمیمات ریز و درشت را بر عهده خودم میگذاشتند و عموما توجه خاصی نیز به این تصمیمات نداشتند.
شاید گاهی ناراحت میشدم اما این حُسن را داشت که نسبت به خودم و تمام آنچه در من بود، احساس مسئولیت بیشتری حس میکردم.
اما این را هیچگاه یاد نگرفتهبودم که مسئولیتپذیری در تناقض با خودسرزنشگری است.
آنچه که نیاز داشتم دانستن اهمیت «مراقبت از خودم» بود.
مراقبت از خود موضوعی دستنیافتنی و بیمعنی نیست و این ما هستیم که مجبوریم از خود مراقبت کنیم.
اما مراقبت از چه؟
مراقبت از خود در مقابل انتقادها و سرزنشهای دیگران
مراقبت از خود در مقابل هیجانات منفی ناشیشده از این انتقادها
مراقبت از خود در مقابل سرزنشهایی که خودخواسته به درونمان وارد میکنیم
زیرا این مراقبت است که میتواند تلاطمات را نوع دیگری برای ما ترجمه کند و جور دیگری مسیر پیش روی خود را مشاهده کنیم.
اگر مراقبت نکنیم چه میشود؟
شاید به ظاهر تصور این باشد که هیچ اتفاقی نمیافتد، اما آنچه زیر پوست مراقبتنکردن رخ میدهد به مرور زمان قابل رویت می شود.
عدم حمایت از درونمان باعث میشود تاب آوری نسبت به مسائل به شدت پایین آمده و هر مسئلهی کوچکی را ترجمهای از بیاهمیتبودن، دوستنداشتن از سوی دیگران و بیتوجهی برای خود ترجمهکنیم.
دارالترجمهای که به مرور در حال گسترش آن هستیم، تنها به جنبههای منفی رفتارهای بیرونی دیگران توجه میکند و سایر رفتارهای مثبت را یا بیاهمیت جلوه میدهد و یا نادیده میگیرد.
گاهی حتی رفتارهای مثبت را هم درست ترجمه میکند، اما به جهت تمرکز در موارد منفی ، رفتارهای مثبت اثر چندانی در وجود آدمی ایجاد نکرده و حتی برای دوگانگی احساسات ایجادشده دامن پُرچین و بلندی می دوزد.
آنچه که گاهی بیشتر عدم مراقبت موجب میشود این است که تصور می کنیم دنیایی که بر وفق مراد ما نیست، پس حتما دنیایی بیارزش است و غم و غصه در آن بصورت همیشگی جاری است.
دنیایی که قادر به کنترل دیگران و متوجهساختن آنها به اشتباهاتشان نیستیم و چون عاجز از آن هستیم، پس باید به لاک تنهایی و غربت فرورفته و خود را از درون خالی کنیم.
دور باطل عدم مراقبت چیست؟
در اتفاقات تنشزا چه احساساتی به درونتان هجوم میآورند؟
احساس کمبودن، دوست نداشتنی بودن، خوب نبودن چه علاماتی را به اعضای بدنتان ارسال میکند؟
منقبض شدن عضلات، تپش قلب، دردهای عضلانی، سردرد
همه این علائم روانتنی که بر اثر تداوم ترجمهها اتفاقافتاده و به مرور زمان بیشتر و پررنگ تر میشود، صحهای دیگری بر هیجانات ایجادشده میگذارد و با تائید آنها دور باطل عدممراقبت اتفاق میافتد.
دور باطلی که عبارات «قادر به خارج شدن از احساس بدبودن نیستم»، «مگه میشه بیخیال بود»، «بذار به درد خودم بمیرم»، «زمان بگذره خوب میشه» دور باطل عدممراقبت را تشدید میکند.
اشتباه نکنید
قرار نیست در حسی از بیگانگی با دیگران، بیخیالی از اتفاقات و زندگی در دنیای بدون اجتماع خودمان غلتبزنیم و تصور کنیم که چون مراقب خودمان هستیم، پس دوری از این عوامل به ما کمک میکند.
درواقع قرارنیست ما به جهت مراقبت از خود، از اجتماع، مشکلات و هراسهایمان فرارکنیم.
بلکه قراراست در جنگی نابرابر از تمامیت خود دفاعکرده و تسلیم دشمنی که تا دندان مسلح شده تا درونمان را ویران کند، نشویم.
قرار نیست هر لحظه به مراقبت فکر کنیم اما قرار است در اتفاقات تنش زا و آسیب زننده، به درون خود توجه بیشتری کنیم.
آنچه در درونتان اتفاق میافتد چیست؟ قرار است چه چیزهایی را در اتفاقات برای درونتان و چگونه ترجمه کنید؟
آنچه در بیرون شما اتفاق میافتد بازتابی از آنهاست که برای درون خود ترجمه کردهاید و قرار نیست شما برای درونتان بدبودن ترجمه کنید و در انعکاسی عجیب، لذت و شادمانی در زندگی خود تجربه کنید!
بازتابها را بشناسید
بازتابهای بیرونی علائم هشداردهنده بازتابها را بشناسید. بازتابها وجود نقص را در ترجمهها را فورا اعلام میکنند.
آنها دوستان شما هستند، همچون ایستگاه آتشنشانی هستند که آژیر خطرش به صدا درآمده و قصد دارد به کمک عضوی بشتابد که دچار سوختگی یا حادثهشده است.
ایستگاه بسیج شده که کاری کند، داروهای آرامش بخش در این لحظهها حکم پلمپ ایستگاه است که دیگر آژیر آن بهجهت استراحت همسایهها به صدا درنیاید و حادثهها را گزارش نکند.
می توان شهری را بدون ایستگاه آتش نشانی و بدون مراقبت تصور کرد؟
حادثهها در کمین هستند و ما موظفیم ایستگاهها را همیشه فعال نگه داشته تا عضو حادثه دیده را شناسایی کنیم.
اگر عضو حادثهدیده به ایستگاه پلمپشده زنگ بزند، جوابی دریافت نمیکند، چون قرصها ایستگاه را تعطیل و تمام آتشنشانهای زحمتکش را مرخص کردهاند.
وقتی بازتابها را ایستگاه آتشنشانی بدانیم، هیچگاه آنها را برای وظیفهی اصلی و مهمشان که همان رسیدگی به اعضای حادثهدیده است، سرزنش و توبیخ نمیکنیم.
بلکه تا میتوانیم به سمت عضو حادثهدیده روانه می شویم و مراتب همدردی و مراقبت بیشتر خود را از عضو انجام میدهیم.
ایستگاههای درونی ما مراقبت از تمام روح و روان را برعهده دارند و باید همیشه آماده به کار و فعال به کار خود ادامه دهند.
مراقبت از شهری پر از آشوب، دردسر و مشکل، بدون ایستگاهها سخت و غیرممکن است.
عوامل روانتنی را به خاطر آورید، آنجا گفتیم درصورتی که به مراقبت از درون در مشکلات صورت نگیرد، نمیتوان انتظار داشت که جسم نیز سالم بماند.
زمانی که این علایم اتفاق میافتد شاید به نظر برسد که کمی دیر شدهاست و هر پزشکی تجویز دارو را مناسب بداند، اما دارو مشکل را حل که نمیکند بلکه تنها صورت مسئله را پاک میکند.
گاهی متوجه نیستیم که گفتارهای بهظاهر نصیحتگونه والدین با نیت خیرشان، چه شری به دامان فرزندان واردمیکند که قادر به تفکیک گفتارهای آنها از موضع دلخواه و درونی خود نیستند.
زمانی که والدین همیشه تصور کردند که میتوانند با تحقیرکردن، فرزند را به جنبوجوش وادار کنند، این جنبه را فراموش کردهاند که اگر این تحقیرها، به گفتگوهای درونی و مسلم فرزند تبدیل شود، چطور میتواند از این نشخوارهای فکری منفی و غیرواقعی رهایی یابد!!؟؟
و وقتی حجم این نشخوارها زیاد شد و علائم روانتنی نیز رویت شد، چرخه باطل عدممراقبت در دور تند خود قرار گرفته و این داروها و قرصها هستند که بهصورت مقطعی، هیجانات را خاموش کرده و صورت مسئله محو کردهاند.
نتیجهگیری
چرخه باطل عدممراقبت تنها در صورت شناخت دقیق و درست اتفاق میافتد و درصورت نادیدهانگاری و بیتوجهی میتواند مشکل را تشدید و دوز داروها را بالاتر ببرد.
مصرف دارو در مواقع ایجاد مشکلات روانتنی شاید امری عادی باشد، بهشرطی که فرد در صدد ریشهیابی برآید و اکتفا به درمان نشخوارهای فکری تنها با دارو نکند. زیرا همچون زبالهای است که تنها زیر فرش پنهانش کردهایم و از خانه خارج نکردیم.
زبالهها، نشخوارهای ذهنی عمیقی هستند که با دارو تنها کمی از پیش چشممان خارج شدهاند، اما وجوددارند و دوباره در مقابلمان قرارمیگیرند.
درمان با دارو و پاککردن صورت مسئله، یعنی ماندن در چرخه باطل عدممراقبت
منابع: کتاب ماندن در وضعیت آخر اثر تامس هریس و دورههای متعدد در خصوص شادمانی و تعهد به آن
ماندن یا جنگیدن در زمینبازی-قسمت 1 را شاید دوست داشتهباشید
18 دیدگاه دربارهٔ «مراقبت از خود: بایدها و نبایدها»
گاهی اوقات اونقدر درگیر مراقبت از دیگران میشیم که یادمونمیره باید مراقب خودمون هم باشیم. این موَوع در افراد مهرطلب به وضوح دیده میشه. وقتی این بحث پیش میاد ناخودآگاه یاد یک عزیز میوفتم. خیلی تلاش میکردم بهش بفهمونم باید مراقب خودش باشه. متأسفانه دیرتر از چیزی که بتاید متوجه شد. اما نه کامل.
این متن برای من پر از جملاتی بود که من رو به فکر فرو برد
تشبیهی که با ایستگاه آتشنشانی داشتید هم جالب بود واسم
ممنون خداروشکر
ممنون بله خودمراقبتی واقعا لازمه. من الان دچار همون دردهای جسمی هستم. و افتادم تو چرخهای که درد روحی باعث درد جسمی میشه و بالعکس. خیلی سعی میکنم کمک کنم به خودم. نمیدونم چقدر میتونم تو این بحث خودمراقبتی موفق باشم
فقط کافیه اینجور مواقع ب ه خودتون فکر کنید شادمانی سرچ کنید تو ساید و 8 قسمت رو بخونید دید میده بهتون
به نظرم خود مراقبتی بسیار دشوارتر از مراقبت از دیگران است. زیرا اکثر آدمها خودشون رو در اولویت قرار نمیدن. ممنون از مقاله خوبتون ساده، گیرا و پرمحتوا بود.
بله 100 درصد ما درا این مواقع حس می کنیم خیلی خودخواه هستیم درصورتی که نیست
بنظر من مطلبت ساده و روان و قابل فهم نوشته شده بود(نبم نگاهی به نظرات انداختم😉).
ممنونم ازت بابت این پست.🌺
ممنونم سپیده جان به واقع تمام تلاشم هم همین بوده بهرحال تجربیات آدمها متفاوت هست شاید اگه یه بار دیگه می خوندن براشون اینجوری نبود
خود مراقبتی مهارتی که واقعا لازم و ضروریه و بزرگسالان زیادی به دلیل نداشتنش حتی از عهدهی وطایف والدی به خوبی بر نمیان
خیلی انکار میشه و سعی بر این هست که کسی که مراقبت رو بله آدم بی خیالی هست اما واقعا اینطور نیست
مطلب مفید و جالبی بود
بخش ترجمه رو دوست داشتم
ما وقایع رو برای خودمون ترجمه میکنیم
مراقب باشیم که داریم چی ترجمه میکنیم
و این ترجمه در حال صدمه زدن به روح و عزت نفسمون هست یا نه
ممنون بانو جان
بله کاملا درسته به ترجمه ها دقت کنیم خیلی میشه انتخاب کرد که چه هیجانی داشته باشیم
خیلی مطلب خوبی بود، تشکر.
دارالترجمهای که به مرور در حال گسترش آن هستیم، تنها به جنبههای منفی رفتارهای بیرونی دیگران توجه میکند و سایر رفتارهای مثبثت را یا بیاهمیت جلوه میدهد و یا نادیده میگیرد.
این پاراگراف خیلی خیلی خوب بود همچنین ایستگاه اتشنشانی که با قرص ها پلمپ شده.
و پاراگراف یکی مانده به اخر درباره والدینی که میخوان کودکانسون رو با تخریب به جنب و جوش وادارند یک تلنگر بود. ممنون از مقاله خوبتون
خداروشکر که راضی بودید
مطلب خوبی رو بیان کردی ولی فکر میکنم اگر ساده تر نوشته میشد برای افراد بیشتری قابل درک بود.
تلاش میکنم بهترش کنم