ماهیگیری به هدیهای به پدر میداد؟
ساعاتی از برنامه عصرگاهیِ و.ب ییتسِ شاعر، میان نوشتن و خواندن و ناهار، به گشتن در جنگل یا ماهیگیری میگذشت که برای انسانِ در شهر زندانیشده، عجیب به نظر میرسد.
اما برای کسی که در طبیعت بزرگشده میتواند منبع الهام و شگفتی باشد.
هیچگاه میانهی خوبی با ماهیگیری نداشتم، آخرین باری که به دلیل علاقهی پدر ماهیگیری را تجربه کردم، 12 یا 13 سالگی بود که هنوز غبار نوجوانی در دلم خانهای نداشت.
کودکی برایم مفهومی از انتظارکشیدن برای بهدامانداختن یک ماهی بینوا نداشت و تجربهی سکوت و صبری که همزمان باید آنرا مشق میکردم، همچون مشقهای خستهکنندهی دبستان، بیفایده و سخت در وجودم جلوه مینمود.
سالها ما به علاقهی وافر پدر به این امر بیتفاوت بودیم و همیشه او را برای انجام این کار در روزهای تعطیل سرزنش میکردیم تا اینکه پدر، خود حوصله انجامدادنش را ازدستداد.
هیچکدام توجه نکردیم، ماهیگیری در روزهای تعطیل برای پدری که تمام هفته را به کار، فعالیت و فکر معیشت خانواده گذرانده، لحظهای به خود تعلقداشتن هدیه میدهد و ما به خاطر دریافت این هدیه، سالها او را آزار دادیم.
ماهیهایی که پدر میگرفت تنها دسترنج او برای گذران یک روز کنار رودخانه نبود، او صبوری، سبکبالی و یافتن شادمانیِ درون را با هر قلابی دریافت میکرد که از چشم ظاهربین ما پنهان بود.🎣
پدر هماکنون به باغبانی و کشت محصول رویآورده که سالها آنرا در حیاط کوچک خانه انجام میداد و حالا آنرا در باغی نزدیک شهر به ثمررسانده.👨🌾
پدر این اشتیاق را از مادرش و زندگی کوتاهمدتش در روستا وامدار است، اما انتظاردارد این علاقه همچون سیمایی که از او به ارث بردم، در من نیز شعلهور باشد.
اما باغبانی و رسیدگی به خاک و گیاه، همچون ماهیگیری، مشق صبوری میطلبد که من هیچگاه در خود آنها را نیافتم.
💐من باروری این باغ را آرزومندم تا سپاسگذار پدری باشم که دسترنج ماهها تلاش روزانهاش را بیمنت تقدیمم میکند.
13 دیدگاه دربارهٔ «ماهیگیری»
من که تجربه ماهیگیری ندارم ولی اون موقع که ماهی به قلاب گیر میکنه و اون شخص ذوق میکنه که انتظارش به پایان رسیده رو بارها از تلویزیون دیدمش. کلا زندگی تو جاهی سرسبز و جایی که آب باشه حس خوبی داره. طبیعت روح آدما رو جلا میده. برا همینه که ما وقتی از کویر میایم سمت شمال انقدر ذوق میکنیم و تا مدتی حالمون خوشه. برقرار باشید کنار خانواده. سایه پدر بزرگوار هم مستدام🌹
بیا این طرفها خودم میبرمت ماهیگری فقط بخاطر وجود گلت
چقدر دوست دارم این کار رو انجام بدم. ولی هیچ وقت شرایطش فراهم نشد. چه خوبه که از بچگی این تجربه رو داشتی🥰
امتحان کن اگه امکانش رو داری من دوست نداشتم
طاهره جان من یک بار یک پیرمرد جذاب رو دیدم که با ارامش روی صندلیش نشسته بود و ماهیگیری میکرد. بعد فکر کردم چقدر این پبرمرد دوست داشتنیه به جای اینکه روزهای تعطیل بشینه خونه و چشمش به در باشه که نوه هاش میان یا نه اومده کنار این اب و بدون اسیب رسوندن به کسی ساعت ها مینشینه و ماهی میگیره
خیلی خوبه اون مکان آرامش رو فهمیده
یکبار ماهیگیری رو تجربه کردم. جونم در اومد. هیچ نتونستم درکش کنم. چه دید جالبی بهم دادی. درسته همینه👌🏻. شاید برای فرار از مشغلهای که در طول هفته درگیرشن، به ماهیگیری پناه میبرند.
آره خیلی ها اینجورن اما خیلی ها هم نه
خاک آرامش عجیبی داره. منم عاشق گل و گیاه هستم. دوست دارم بدون استفاده از دستکش خاک رو لمس کنم. به نظرم عشق به گیاه و خاک ارثیه بابام هم عاشق درخت و خاکه. مادربزرگم هم همینطور. امیدوارم دسترنج پدرتون سرسبز و پربار باشه. به بار نشستن محصول از زیباترین و لذتبخشترین حسهای دنیاست.
آره واسه پدرم واسه من چندان جذاب نیست
هر چه میگذره به این نتیجه میرسم که فعالیت های که صبر، سکوت و آرامش نیاز داره، غذای روحه که برای رشد روح در دنیای آهن پاره ها از نون شب واجب تره. درس خوبی داشت حلیمه جان. سپاس🌹💚
از بین لیست نگاهم افتاده بود به اسم حلیمه جان، ناخودآگاه نوشتم، طاهره جان☺️
بله درسته