در بخشهایی از کتاب «خلاقیت، روانشناسی کشف و اختراع» که امروز از دیدگانم گذشت.
«میهای چیک سنت میهای» به دلایل رشد هنر و خلاقیت در دورهی رنسانس پرداخت تا اینکه به علت عدم تخریب پل رود آرنو در شهر فلورانس ایتالیا در زمان جنگ رسید.
هیتلر در بحبوحهی جنگ دستور داد که این پل زیبا تخریب شود. اما فرمانده نپذیرفت، زیرا معتقد بود جهان از این زیبایی محروم خواهد شد.
او خود را مامور و معذور ندانست تا در مقابل دیکتاتوری خودکامه، همچون هیتلر، تاب آورد.
او خود را مامور و معذور ندانست تا این نماد زیبا را از آیندگان نگیرد.
او خود را مامور و معذور ندانست تا از روی پل باریک و هولناک وجدان، مجبور به دویدن نشود.
ماموری و معذوری فرمانده، کارمند، رئیس و کارگر نمیشناسد.
❣️سخت است خود را بجای
مامور به وظیفه، مامور به حفاظت از جامعه بدانیم.