اگر قادر باشم، کره زمین را در ماشین لباسشویی بیاندازم، تمام ناپاکیهایش شسته میشود.
آنوقت است که بمبها بیاثر شده و مخترعینش، دست به کمر میایستند تا ببینند چه بلایی بر سر ساختههای عجیبشان آمده است؟
آنروز من، دستانم را در هم گره میکنم و میگویم: متاسفم، دیر رسیدید بمبها تمام کردند. با اتفاقی در ماشین لباسشویی سرشان آمد، دیگر قادر به زنده شدن نیستند.
کاش لکههای ناپاکیها با شسته شدن پاک شود.
کاش نشود به مانند لکه روغنی که روی لباس جا خوش میکند و دیگر باید آن قسمت را جدا کرد تا از شرش خلاص شد.
❓لکههای زندگی ما، لکه شیر و چای است شاید!