جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

برنده‌ی لشگرکشی عقل مقابل دل

دل عقل لشگر

ریچارد برانسون، کارآفرین و سرمایه‌گذار بریتانیایی که رئیس و بنیان‌گذار گروه شرکت‌های ویرجین ماجرای جالبی در چهار سالگی خود تجربه کرد.

من این ماجرا را اولین بار در پادکست‌ «چگونه نابغه بسازیم؟» به نقل از «ای.جی.هوگ» در اپلیکیشن زبانشناس شنیدم.

ماجرا این بود:
مادرش، او را در ۴ سالگی، به خارج از شهر لندن برد و از او خواست که از ماشین پیاده شده و راه برگشت به خانه را به تنهایی طی کند.

ریچارد ابتدا کمی تردید داشت، اما پس از بررسی، از ماشین پیاده و راه خانه را در پیش گرفت. او بعد از ۸ یا ۹ ساعت به خانه رسید.

ریچارد جایی می‌گوید:

بعد از آن تجربه، هیچ چیز در زندگی‌اش به نظر سخت نیامد، بلکه همه چیز به نظر آسان‌تر شد.

شنیدن چندین باره‌ی داستان ریچارد و تصمیم مادرش باعث شد تمام باورهایم در خصوص فرزندپروری به هم بریزد.

تصور اینکه کودکان زیر ۷ سال را با کارهای چالشی و حتی تا حدودی خطرناک مواجه کنم، برایم بی‌اندازه خلاف عقل و منطق بود.

همه‌ی شواهد نشان می‌داد خطر، اتفاق و یا موضوعات غیرقابل‌پیش‌بینی می‌تواند فرزند من را دچار مخاطره‌ای کند که توان مقابله با آن مخاطره برای او یا من امکان‌پذیر نباشد.

چیزی درون دلم می‌گفت راه ریچارد و مادرش درست بوده و چیزی درون عقلم می‌گفت خطرناکِ حسن!

جبهه‌های عقل و دل برای همه‌ی ما امری عادی است. اما اینکه ما طرف کدامشان را می‌ایستیم و حاضریم کدام جبهه را تقویت کنیم تا برنده شود، مهم است.

برنده شدن هر کدام از آنها می‌تواند عواقب خودش را داشته باشد.

اما ما مسئول عواقب تقویت لشگری هستیم که در سنگرش پناه گرفته بودم.

لشگر عقل همیشه متحدین مخصوص به خود را دارد. آنقدر توانمند است که می‌تواند به راحتی لشکرش را پر از سواره نظام، تانک و مسلسل کند.

اما لشگر دل هیچ کدام از این توانمندی‌ها را ندارد. او بارها تنها با دست و جیب خالی، جنگیده و حتی پیروز شده، اما هیچگاه جشن پیروزی‌اش را فریاد نزده است.

من در بیشتر لحظات زندگی‌ام وسطِ تقابل این لشکرها، سرگردانم.

گاهی میان سنگر عقل پناه می‌گیرم و یا پشت تیربارش، دل را هدف می‌گیرم و گاه در جبهه‌ی دل، سینه سپر کرده و برایش ازجان‌گذشته، می‌جنگم.

دیروز دوباره این لشکرکشی‌ها اتفاق افتاد.

مهدیار تمام عصرها بهانه می‌گیرد که دلیلی برای بیرون رفتن از خانه پیدا کند. هنوز شش سالش تمام نشده اما علاقه دارد به تنهایی با دوچرخه و یا پیاده، پارک، خرید یا خانه‎ی دوست برادرش برود. گاهی به هر وسیله‌ای که شده تلاش می‌کنم، دست و پایش را به خانه زنجیر کنم یا خودم و امیررضا را همراهش شویم.

اما زمان‌هایی هم به وجود می‌آید که نمی‌توانم در مقابل نیاز به تفریحش در بیرون از خانه است، پاسخ مناسبی بدهم.

به او اجازه دادم زودتر از موعد و بدون برادرش، به خانه دوست برادرش برود و کمی آنجا بازی کند. او تمام مسیر را با دوچرخه رفت و بعد از یک ساعت به خانه برگشت.

من مهمانانی داشتم و وقتی او رسید، باید پاسخگوی رفت و آمد مهدیار کوچک و شیطانم می‌شدم.

کم آورده بودم.

بخاطر اجازه‌ای که داده بودم و باز هم خواهم ‌داد تا طرفدار لشگر دل محسوب شده و شاهد پیروزی‌های بعدی‌اش باشم.

اما در هجوم لشگرکشی عقل و منطقِ مهمانانم، که در لحظه توانسته بودند متحدین زیادی را جمع کنند، لشکرِ دلِ من، بی‌دستاورد، در حال ترک میدان بود.

خودم را شبیه به قهرمانی می‌دیدم که در میدان‌های ورزشی شکست خورده اما خبرنگاران تلویزیون آنها را بازهم «قهرمان» نامیده و با جمله‌ی

چیزی از ارزشهایش کم نشد

تلاش می‌کنند شکست را مرحله‌ای برای پیروزی‌های بعدی بدانند.

ما بالاخره همه ما که می‌دانیم اکنون شکست خورده‌ است!

با حس ناامیدی از شکست چه کنیم؟

من عقب نشینی کردم. لشکر دلم را برداشتم و گریختم.

از شکستم ناراحت بودم، اما نمی‌توانستم با وعده‌ها، او را امیدوار به پیروزی کنم.

لشکر عقل می‌خواست با تمام قوا، حضور ترس را در دل‌ کودکان، ضروری جلوه دهد.

اما لشگرِ دل، حاضر به قبول وجوب حضور ترس و القای آن از سوی والدین؛ نبود.

حتی لشگر عقل تلاش کرد این ترس را به ترسِ از خدا نیز ارتباط دهد.

حین نماز مغرب، جمله‌ای به ذهنم رسید:

دلی که ترس از خدا دارد، ترس از غیر خدا را به خود راه نمی‌دهد.

این جمله باعث شد قوای لشگر دل، تقویت و حتی خود را آماده‌ی جشن پیروزی در سکوت کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید