جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

روانپریش-ق7-باختنِ جان

جان

یادداشت‌های یک روانپریش خوشفکر●
قسمت هفتم- باختنِ جان از روح

حس می‌کردم از دست پرستاران آمبولانس در رفته‌ام. درست مثل زمان‌هایی که دلم می‌خواست از مدرسه ابتدایی، فرار کنم. اما بابای نامهربان مدرسه، همیشه دم در نشسته بود.
یکبار که دیدم سرجایش نیست، وسوسه شدم که در مدرسه را باز کنم و خارج شوم. اما طوری بالای سرم رسید که نفهمیدم کی از دفتر مدرسه سردرآوردم.
اینقدر اولیا مدرسه سرم داد زدند که حالم بد شد. هیچکس به روی خودش نیاورد که سرم داد زده‌اند و حالم بد شده است. تنها به مادر گفتند حالش بد شده و در بیمارستان هستم.

اما حالا من خارج از بیمارستان بودم.

کاش حداقل اینجا می‌توانستم به او بگویم که حالم خوب است و سالم رسیده‌ام.
بچه که بودم، وقتی حالم بد می‌شد، مادر که می‌رسید فوری می‌گفتم: حالم خوبه مامان، نگران نباش.

دلم هوایش را کرده است. شاید اگر من ببینمش، او نگرانی‌اش کم شود.

می‌خواستم به سمت خانه بروم، اما دیدم ماشین خواهر در خیابان کناری و به سمت بیمارستان در حرکت است.
مادر جلو نشسته و سراسیمه، منتظر سالم دیدن من است. دلم به حال هردویشان سوخت.
آنها وارد حیاط بیمارستان شدند و من بالاتر رفتم.

در تناقض عجیبی بودم، هم دلم می‌خواست برگردم و دوباره مادر را ببینم، هم دلم می‌خواست اینجا بمانم. تناقض آزارم می‌داد. برگشتن به بدن، شبیه به دست کودکی که چادر مادرش را برای خریدن بستنی مدام می‌کشد و اجازه نمی‌دهد مادر از جایش تکان بخورد، روح من را به سمت خود می‌کشید.

بدن شبهِ جسدم، انگار آن کودک بازیگوش بود. البته که نقش خود را خوب بازی می‌کرد. اما پول نداشتن مادر چه؟ نخواستن مادر، نه از سر بی‌اهمیتی به کودک، بلکه از این بود که خودش هم بستنی می‌خواست، اما پول کافی حتی برای یک بستنی هم نداشت و من حیات کافی برای ورود به بدنم نداشتم.

انگار دلم می‌خواست در بازی روح و جان، جان ببازد و روح برنده شود.

فکر کردم اگر قواعد بازی را یاد بگیرم باز هم می‌توانم بازی کنم. تنها لازم بود که این بار برگردم و بارهای دیگر، من، شروع‌کننده بازی باشم.
هر بار رفت و برگشتم، 1 امتیاز به روح اضافه می‌کند. پس تا اینجا= روح 1-جان 0

قسمت 8

قسمت 6

قسمت 5

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید