امروز دویست و بیستمین روزی است که مستمر و بدون وقفه و در هر حالتی، خوب یا بد، بلند یا کوتاه، متنی منتشر کردم. روزهایی نگران شکستن این زنجیره شدم، اما حفظ زنجیره چنان برایم ارزشمند و مهم بود که نگرانی را پس میزدم و به دنبال نوشتههای پیشین میرفتم که تازهشان کنم و آماده انتشار.
درست 5 ماه پیش بود که درد دست، امانم بریده بود و ننوشتن، مهمترین توصیه اطبا و دوستان برای بهبود یافتن بود.
با خود گفتم: مگر میشود؟ مگر میتوانم؟
من گنجی درون خود یافته بودم که تنها با کلید نوشتن، هرروز رخ به من نشان میداد و ننوشتن، مرا محروم از دیدار هرروزه با این گنج میکرد.
شاید عجیب بنظر برسد که در تمام زندگیام تصور می کردم، نوشتن داستان بلند و کوتاه و یا متنی که قصد ارائه مفهومی را داشته باشد، برایم غیرممکن به نظر میرسید.
اما شروع ناقص نوشتنِ مستمر و بدون قضاوت، این هدیه را به من داد که خود را در نوشتن توانمند بدانم و خودِ سرزنشگرم را، از سَر راهِ نوشتن بردارم!
نوشتن هر نوع نثر یا شعری، نیاز به دانش مشخصی ندارد.
این قلم است که وقتی ایزد به آن قسم خورده و در اختیار بشر قرار داده، اعجاب شگفتانگیزش را به آن بخشیده.
❓و من و تو ماندهایم تا چه بنگریم؟
❓معجزه را قبل از حلولش؟ دریای شکافته شده را، قبل از رسیدن موسی؟ زنده شدن مرده را، قبل از دعای مسیح و یا دیدن قرآن را، قبل از بعثت محمد؟
❓چطور میتوان برگهای سفید را معجزه دانست، وقتی همچنان سفید مانده؟
🌺پس، به خدای موسی و مسیح و محمد و فطرت الهی خود، ایمان بیاور و بنویس.
نوشتن-قسمت اول
2 دیدگاه دربارهٔ «قلم، معجزهای پنهان.نوشتن-ق2»
“من گنجی درون خود یافته بودم که تنها با کلید نوشتن، هرروز رخ به من نشان میداد و ننوشتن، مرا محروم از دیدار هرروزه با این گنج میکرد.” چه جملهی جانبخشی طاهرهجان. لذت بردم. من مدتهاست خودم را از همزیستی با این گنج محروم کردم. این جمله برای من نوعی پیغام بود.
واقعا همینطوره شروع کنید