دیروز در جلسه با مدیریت خیریه فاطمهزهرا جمله جذابی شنیدم. طرحی در خصوص زبانآموزی دانشآموزان تحت پوشش داشتم که با مسئول فرهنگی موسسه مطرح کرده بودم و لازم بود آن را برای مدیریت نیز توضیح دهم.
صحبتهایمان تمام شده بود که او گفت:
من پسرم را یکی از جایزههای خداوند به خودم میدانم. جایزهای که خداوند مسئولیت نگهداریش را به من داده تا در مورد مقرر، جایزه را به او برگردانم.
وقتی کودکی از والدینش میشنود:
ما تو رو نمیخواستیم، اصلا قرار نبود به دنیا بیای، ای کاش به دنیا نیومده بودی؛
❓چه تصوری از خود و رابطهاش با والدین پیدا میکند؟
اگر رابطه میان خود با فرزندمان را یک پل تشبیه کنیم، این جملات همچون سِیلی است که پایههای پل را به طور ناگهانی دچار ناپایداری شدید میکنند.
اما جملات:
ما خیلی خوشحالیم تورو داریم؛ تو یکی از جایزههای خدا به ما هستی.
پل ارتباطی را به مسیری چند طبقه و مستحکم تبدیل می کند که میتواند او را مطمئن کند که همیشه مکانی برای آغوشی بیقضاوت و امن، دارد.
رابطه چه چیز نیست؟قسمت-5
وصلت ناپسند کیک و فنجان-رابطه-قسمت6