در حال رفتن به اداره بودم. رادیو روشن بود و متنی را خبرنگار خانمی اجرا میکرد. میان کلماتش گفت:
اهل نماز صبحهای بیسجاده و هلهولکی نباشیم و…
آنروزها با زنگ ساعت، چند دقیقه قبل از قضا شدن بیدار میشدم و دو رکعتی هولهولکی میخواندم و دوباره رختخواب را بغل میکردم.
همیشه این نگرانی را داشتم که کم بودن ساعات خوابم، باعث کاهش عملکردم میشود و باید زمان بیشتری برای چشم بستن اختصاص دهم.
کنار این منطق بیمعنا، نظر بسیاری متخصص نیز خفته بودند.
اما به مرور که تصمیم گرفتم آزردگی ناشی از نمازهای صبح را رفع کنم، تعداد ساعتی که با چشمان بسته استراحت می کردم، برایم مهم نبود.
برایم این مهم شد که تلاش کنم کیفیت خوابم را به مرحله خوبی برسانم. ارتقای کیفیت این کمک را به من کرد که بتوانم هم انرژی کافی برای وظایفم و فعالیتهایم داشته باشم و هم زمان کیفی برای اعضای خانوادهام اختصاص دهم.
گذراندن دورههای متعدد، خواندن کتاب و نوشتنهای بیشتر، حضور در خیریهها و همایشها، از جمله فعالیتهایی بود که روحم نیاز داشت.
اما فعال بودن در عرصههای مختلف، در تقابل با وظایف روتین یک مادر و همسر شاغل محسوب میشد.
🌷پس لازم بود برای رسیدن به یک تعادل مفید، اندیشهای کنم.
فکرهایم در بیداری برای افزایش کیفیت خواب باعث شد هنگام خواب دیگر فکری به سراغم نیاید.
انگار که فکرهایم، به تهدیگ میرسیدند و من همان تهدیگ را نیز در بیداری میخوردم.
حتی وقتی سال گذشته با امتحان سخت تنیس البو شدن* دستم مواجه شدم؛ مطمئن بودم که توقف فعالیتهای دلخواهم، راهحل مناسبی نیست.
زیرا توقف آنها، تنها افسردگی و خمودگیهای گذشته را رو میکرد.
اگر برای رسیدن به بدنی سالم، روحم را فدا کنم، در واقع زخم به عفونت رسیدهای را بدون خارج کردن عفونت با باندی ساده بستهام.
❓عفونت داخلی با من چه میکند؟
*تنیس البو شدن عارضهای است که در فاصله میان آرنج و مچ دست اتفاق میافتد که با فعالیتهای پشت میزی، حادتر میشود.