جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

غریبه ارجمند-ف1-ق3-مغموم

مغموم

ما مدتی طولانی را در جنوب سپری کرده‌بودیم و سالی این موضوع را بارها در نامه‌هایش بعنوان گلایه بیان کرده‌ بود.

البته که به او حق می‌دهم، اما فرصت 6ماهه حضور ما در جنوب برای هردوی ما بسیار خاطره‌انگیز و جذاب بود.

سالی مدام از اتفاقات جان گریِر برایم نامه می‌نویسد و من مشتاقانه نامه‌هایش را می خوانم و جواب می‌دهم.

بعضی وقتها دلم می خواهد جین،(خدمتکار شخصی‌اش) را نابودکنم، بس که در امور کاملا شخصی سالی دخالت می‌کند.

درست است که حضورش در جان گریِر دقیقا به همین‌خاطر است، اما گاهی دلم می‌خواهد کمی هم سالی را آزاد بگذارد تا خودش برای جسم نحیف‌اش تصمیم بگیرد.

او حکم پلیس مخفی را دارد که همیشه در کمین است اما دیگر هیچکس از او نمی‌ترسد، اما چون حکمی از مقامات بالا دارد تمام افراد باید از دستوراتش اطاعت کنند.

گاهی به آزاد و رها بودن خودم از دست این آدمهای عجیب و غریب غبطه می‌خورم.

درست است که هیچگاه کسی را نداشتم که همیشه مواظبم باشد، اما کسی هم نبوده که اینگونه مرا تحت کنترل قراردهد.

 

مشغول خواندن نامه‌ی جولیا هستم که جرویس سرزده می‌رسد.

آمدنش این موقع روز، عجیب اما واقعی است.

نامه‌ها را روی میز جابجا می‌کنم و به طبقه پایین می‌روم.

آداب راه‌رفتن در این عمارت هم موضوع جدیدی است که از ابروهای به آسمان رفته‌ی خدمتکارها، متوجه رعایت نکردن‌اش می‌شوم.
هنوز نتوانسته‌اند روان مرا به بند بکشند تا از آنها پیروی کنم.

ترجیح می‌دهم، آداب بی‌آدابی خودم را در استقبال از همسرم انجام‌دهم، تا بلکه آنها کم‌کم متوجه‌شوند من با همه‌ی خانم هایی که این عمارت به خود دیده تفاوت دارم.

جرویس پریشان و مضطرب است.

وقتی در صندوقچه‌ی حواله‌ها به دنبال چیزی می‌گردد، میفهمم کمی باید صبر کنم تا او آرامش را بازیابد و بعد برگه نامرئی آزمونم را پیش‌رویش بگذارم تا پاسخ‌های درستی دریافت کنم.

مضطرب جواب دادن به سوالات، تنها می‌تواند او را مردود و من را از پیشرفت در بهبود روابط زندگی‌مان ناامید کند.

بار گذشته که اینگونه مضطرب بود و من قطار سوالاتم را بدون احداث ایستگاه پاسخ به سویش روانه‌کرده‌بودم، خسته و پریشان به قطار تنها نگاهی انداخت و آنرا به سمت دره‌ای بی‌بازگشت روانه‌کرد. من نیز در نگاهی حسرت‌بار به قطار پر از واگن سوالاتم،

مغموم به اتاقم برگشتم.

دیوار اما اینبار نجوای درونی را می‌شنود. چون به آن تکیه داده‌ام و اگر خوب گوشش را تیز کند، متوجه می‌شود که در دلم تعداد بسیار زیادی جمع شده و قرارِ رختشویی کنار دلم را دارند.

بدشانسی بزرگم هم این است که آنقدر لباس با خود آورده‌اند که به این زودی‌ها، حتی پس از دریافت برگه پاسخ‌های جرویس تمام نمی‌شود.

جرویس نفس راحتی می‌کشد و روی صندلی می‌افتد.
نمی‌دانم چطور فهمید که اصلا صندلی پشت‌اش قرار دارد یا نه!!

چون در تمام آن لحظات، اثری از توجه به من، اتاق و وسایل آن در او ندیدم.

به گمانم تمام آنچه را که می‌خواست، پیدا کرده‌بود.

هنوز برگه آزمون را به او نداده‌ام.

به نظرم آمادگی برای آزمون ندارد.

بوسه‌ای حواله گونه‌ام می‌کند و از همان راهی که آمده‌بود، برمی‌گردد.

حس عجیبی دارم. جز بوسه که کمی آرامش به درونم هدیه داد، دریافتم با وسایل اتاق تفاوتی برایش نداشتم و او ضرورتی در درنگ کنارم را حس نمی‌کرد.

این بار نیز مغموم به اتاق برگشتم. خواندن نامه جولیا نیز، شوقی در وجودم ایجاد نمی‌کرد. اولین بار بود که جولیا برایم نامه می‌نوشت و قاعدتا اطلاعات خوبی از خودش و زندگی کنونی‌اش می‌داد، اما تمام جذابیت خواندن و نوشتن از درونم رخت بسته بود.

حتی رختشورها هم دست از کارشان کشیده‌بودند، گویی آب درون دلم قطع بود و تمام رخت‌های نشسته‌شان روی دستشان باد کرده‌بود.

مغموم‌بودن من به آنها نیز سرایت کرده‌بود.

 

قسمت‌های گذشته را در لینک های زیر می توانید بخوانید

غریبه ارجمند فصل اول:رسیدن، رویائی دلچسب-4 

غریبه ارجمند فصل اول:رسیدن، رویائی دلچسب-2 

غریبه ارجمند فصل اول:رسیدن، رویائی دلچسب-1

 

پ.ن:

شخصیت جودی ابوت هممشه برایم شگفت‌انگیز و دوست‌داشتنی بود و گویی همواره احساس دینی به شخصیتی داشتم که الهام‌بخش روزهایم بود.

غریبه ارجمند داستان دنباله دار جودی پس از ازدواج‌اش با جرویس است که به رشته تحریر درآوردم و تلاش می‌کنم هر هفته قسمت‌های دیگر آنرا منتشر کنم.

جین وبستر بانوی رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس آمریکایی بود،  آثار برجسته‌ای چون بابا لنگ دراز و دشمن عزیز را به ‌رشته تحریر درآورده ‌است.

3 دیدگاه دربارهٔ «غریبه ارجمند-ف1-ق3-مغموم»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید