جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

غریبه ارجمند فصل1-ق2-تنها

تنها

نیویورک روزهای آفتابی و ابری کم ندارد و بی‌نظیر است وقتی طلوع خورشید را تماشا کردی، به پرنده هایی که به باغ آمده‌اند، خوش‌آمد هم بگویی.

آنها فارغ از مشکلات دست و پاگیر ما آدمها پرواز می‌کنند، شاید البته آنها هم مشکلاتی داشته‌باشند، اما من حاضرم بقیه عمرم را بدهم اما بتوانم مثل آنها رها باشم.

دفعاتی که همراه با جرویس روی پشت بام دانشکده قدم میزدم از جاذبه زمین متنفر می‌شدم و آرزو می کردم کاش بتوانم لحظه‌ای را بدون این جاذبه و معلق میان زمین و آسمان باشم.

علی الظاهر که تنها می‌توانم به اندازه سقف بام‌ها اوج بگیرم و پرواز را تماشا کنم و این خود نعمت بزرگی است.

دم در باغ که می‌رسم، پستچی نامه ها را در صندوق پست قرار داده.

نامه ها را برمی‌دارم. همه مربوط به جرویس است و تنها نامه‌ای که مربوط به من است، نامه‌ی ساراست. وای که چقدر خوشحالم نامه سارا را می‌بینم.

بعد از عروسی و ماه عسل در مزرعه لاکویلو، پس از 6 ماه به نیویورک برمی‌گردیم.

این مدت او بیشتر نامه می‌نوشت.

نامه‌های مربوط به جرویس را زیر بغلم می‌گذارم و نامه‌ی سارا را باز می‌کنم. پرنده‌ها را فراموش کرده‌ام و فقط مشغول خواندنم. سارا و نامه‌هایش همیشه برایم حاوی اطلاعات جذاب و دوست‌داشتنی است.

دلم برای دیدنش که زیاد هم نگذشته لک زده.

از خودش گفته و از اینکه جین پرستار همیشگی‌اش گاهی چقدر حوصله‌سربر می‌شود و اجازه نمی‌دهد که او کارهایی که دوست دارد ولی خانواده‌اش چندان موافق نیستند، انجام دهد.

او را پلیس همیشه دستبند به دست نام گذاشته و حسابی از دست تادیب کردن‌هایش کفری است.

کارهای کالج را انجام داده ولی تا شروع سال تحصیلی زمانی را برای استراحت نیاز دارد. استراحتی بدون همجواری با پلیس لحظه‌هایش.

نامه که تمام شد به درب عمارت رسیدم و در دلم آه کشیدم و خداراشکر کردم که هیچگاه در زندگی‌ام پلیسی مقرراتی نداشته‌ام.

پلیس زندگی من توافق‌های مغز و قلبم بودند. البته که گاه این توافقات قیمت‌های گذافی هم می توانست داشته‌باشد اما ارزش تجربه کردن را هم داشت.

نامه‌های جرویس را روی میز کنار آینه دالانی خروجی خانه می‌گذارم که جرویس هنگام رفتن بتواند آنها را با خودش بردارد و در راه رفتن به محل کارش آنها را مطالعه کند.

جرویس تازه از خواب بیدارشده و او را ورودی اتاق کوچکی که برای سرو غذای ما تعبیه شده، می‌بینم. دیدنش برای من که تازه عروسی شیفته‌ی تازگی است، شگفت انگیز و زیباست.

بوسه‌های صبحگاه در انتهای گشت‌و‌گذارم در باغ و دیدن نامه‌ی سارا، شبیه به گره خوردن نگاه زمین به خورشید است که از پس شبی تاریک، لحظه‌ای شگفت انگیز را رغم می‌زند.

دلچسب، شیرین و لبریز از عشقی دلپذیر.

پشت میز صبحانه از شروع شگفت انگیز قبل از بیدارشدن‌اش گفتم و او مثل همیشه شنوای این همه شور و اشتیاقِ من بود.

چنان تعریف‌هایم را پر آب و تاب بود که گویی روزی طولانی را برایش در حال روایتم.

در پایان از علاقه‌ام به گردش صبحگاهی با او گفتم تا شاید بتوانم ترغیب‌اش کنم همراه هم به استقبال خورشید برویم.

جرویس صبحانه‎اش را که خورد برای رفتن آماده شد. کنار آینه خروجی عمارت، شعله‌ی عشق اش‌را به وجودم تزریق کرد و همراه نامه‌ها، من را تنها گذاشت.

حال من مانده‌ام با این خانه، باغ زیبایش و کارهای ناتمام‌ام.

پس از این شروع زیبا حتما باید کلی ایده و فکر برای نوشتن ادامه داستانم داشته‌باشم. اما چیزی به ذهنم نمی‌رسد.

در این خانه باغ موارد متعدد حواس پرتی از نوشتن دارم. خدمتکارها مدام به من سر می‌زنند و در مورد موضوعات مختلف از من نظر می‌خواهند.

چند بار که جفری سوالات عجیب و غریب پرسید، از او محترمانه خواستم به کارهای دیگرش برسد و در طول روز تنها یک بار تمام کارهایش را عنوان کند.

غیر از خدمتکارها، گویی گشتن در باغ هم وسوسه همیشگی‌ام برای گریختن از پشت میزم است.

هنوز برای تحویل قسمت اول داستانم به آقای فرگوسن وقت دارم.

باغ انگار مسائل کشف‌نشده‌ای درون خود دارد که مرا به سمت خود می‌خواند و من تنها شنونده‌ی این فراخوانم.

 

 

توضیحات:

برای خواندن قسمت اول غریبه ارجمند،فصل اول:رسیدن، رویایی دلچسب قسمت اول را کلیک کنید

شخصیت جودی ابوت هممشه برایم شگفت‌انگیز و دوست‌داشتنی بود و گویی همواره احساس دینی به شخصیتی داشتم که الهام‌بخش روزهایم بود.

غریبه ارجمند داستان دنباله دار جودی پس از ازدواج‌اش با جرویس است که به رشته تحریر درآوردم و تلاش می‌کنم به مرور قسمت‌های دیگر آنرا منتشر کنم.

جین وبستر بانوی رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس آمریکایی بود که آثار برجسته‌ای چون بابا لنگ دراز و دشمن عزیز را به ‌رشته تحریر درآورد.

 

6 دیدگاه دربارهٔ «غریبه ارجمند فصل1-ق2-تنها»

  1. طاهره جان یه سوال: با توجه به اینکه راجع به جین وبستر نوشتی من یک لحظه شک کردم این داستان بازروایی شده. چون داستانشو یادم نمیاد🫠 اما از کامنتای دوستان حدس زدم فقط از اسم داستان و شخصیت‌ها استفاده کردی. درسته؟

    1. سلام آره عزیزم همه قهرمان ها را جین ساخته
      من ادامه داستان جودی رو بعد از ازدواجش با توجه به دگرگونی شخصیت روایت می کنم

  2. چه جالب.
    برام سوال شده بود چرا عکس جودی آبوت رو گذاشتید؟! ماجراش رو که خوندم از ایده‌ای که شروع کردید شگفت‌زده شدم.
    خیلی هم عالی
    موفق باشید❤️

  3. سلام بانوجان
    چقدر چسبید
    آفرین به ایده تون
    منم این کارتون و شحصیت جودی پر از طراوت و زندگی رو دوست داشتم
    خیلی ساده و زیبا روایت کردید
    ممنون عزیز

    1. سلام خیلی خوشحالم جالب بود براتون ان شالله قصد دارم ادامه اش بدم دارم به نوعی با جودی زندگی می کنم تا زوایای پنهانی که به چشم نمیاد رو کم کم عیان کنم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید