دیروز صبح به پیادهروی قلعه رودخان رفتیم و عصر، در نمایش کودکانهی «انسانها را نجات بدهید» شرکت کردیم.
پیوند عجیبی میان دو فعالیت دیروزم میبینم. صبح در محیط زیست زیبای قلعه رودخان حاضری زدیم و عصر در نمایشی برای حفاظت از محیط زیست بود، با تماشاچیان، همپیمان شدیم.
نمایش در مورد حکومت حیوانها بر همهی جهان بود. حکومتی که در تمام نقشها جای انسان با حیوان عوض میشود.
وارونگی تعبیر این حکومت بسیار دوستداشتنی بود. زیرا تمام افعالی که هماکنون در حال اجرای آنها هستیم و به شکلی ناعادلانه، حیوانات را در آن دخیل میکنیم، در این نمایش کودکانه در قبال انسان، در حال اجرا بود.
«تخریب ساختمانها و برجها» در نمایش در مقابل «تخریب جنگلها» در واقعیت
«استفاده از انسان برای آزمایش داروهای جدید» در نمایش در مقابل «استفاده از حیوانات برای آزمایشگاهها» در واقعیت
هدف نمایش در واقع حساس کردن انسانها نسبت به تخریب محیط زیست حیوانات بود. محیط زیستی که حیوانِ زبان بستهی کنونی مانند انسانِ زبان بستهی نمایش، در آن حق حیاتی عادلانه دارد.
انسان صاحب تفکر، به جهت حضور عقل و منطق در وجودش، برتری مهمی احساس میکند. حال آنکه این برتری، دلیل موجهی برای سواستفاده از همهی موجودات جهان نیست.
شاید این ما هستیم که عقل و منطق خدادادی را در زندان قرار داده و حاضریم همهی عالم را بخاطر بقای نسلمان، به نابودی بکشانیم.