به نام یزدان پاک
عصبهای عصبانی هنوز در دستانم جولان خشونت میدهند
هنوز به ننوشتن عادت نکردم، هنوز نمیدانم چطور میتوانم روال سابق را دوباره از سر بگیرم.
حس میکنم پس از یک سال و اندی، به ورودی دروازهای رسیدم که بدون اذن دخول، حق واردشدن به آن را ندارم.
داخل موبایل نوشتن، یک دستی تایپکردن، چند خط نوشتن، خواندنهای بیشتر اما ننوشتن و تنها کلمه برداری از کتابها، روالی نبود که به آن عادت داشتهباشم.
همه علایقم فدای سلامتی عصبهای عصبانی دستانم شده که مدتی است فهمیدهاند میخواهم بیشتر از قبل مراقبشان باشم. اما هنوز گهگاه که برمیخیزند، تیری روانه میکنند تا شدت عصبانیت را به کل بدنم نشان بدهند.
وقفهای که میان نوشتنها افتاده، مرا یاد روزهایی میاندازد که در دل از نداشتن انگیزهی نوشتن بعضی متعجب بودم و حال خود گرفتار رخوتی شدم که تقبیحاش میکردم.🥀
دلم که برای شنیدن این صداها تنگ شده:
💐تایپ 10 انگشتی
💐ضربه به توپ تنیس
💐باز وبسته کردن وسایل ایمنی اسکیتم
💐شکستن استخوانهای شانهام پس از ساعتی نوشتن.
یادروز 28تیر02-عصبهای عصبانی 1 را شاید دوست داشته باشید
4 دیدگاه دربارهٔ «یادروز 06مرداد1402-عصبهای عصبانی 2»
خیلی خوب درکت میکنم طاهرهجان. انشالله که زودتر سلامتیت رو به دست میاری.
این روزها منم کمتر از قبل میتونم بنویسم. گاهی کمرم درد میکنه و گاهی شکمم. امروز بعد از ظهر کمرم به قدری درد میکرد که توان نشستن نداشتم. در این مواقع دلم خیلی برای نوشتن تنگ میشه.
آره هیچوقت فکر نمیکردم که نتونم بنویسم خیلی سخته ولی دارم باهاش کنار میام
دستانت را در آغوش بگیر، در گوششان از امید زمزمه کن، امیدی که با همراهی آنان برای خلق آینده گره خورده است.به یادشان بیاور چقدر سپاسگزار روزهای رفته ای که قلم.را مهربانانه برات نگه می داشتند تا اندیشه ات را پیاده کنی. زمزمه محبت و تپش قلبت، نبضشان را به آرامش دعوت می کند.
رمانتیک شدم چقدر☺️💚
بله درسته ممنون خیلی قشنگ بود