یوکای چو در کتاب رونق کسب و کار به کمک بازیسازی، خاطرهای از پدرش عنوان میکند:
پدر من یکی از دیپلماتهای تایوان است و بعضیوقتها با همکارش در یکی از کشورهای کمونیست سابق اروپای شرقی صحبت میکند. یکبار شنیدم که به همکارش گفت:
«اگر توی خیابان صف دیدی، لحظهای وقت را تلف نکن که بخواهی بفهمی صف برای چیست. فقط برو تو صف. حتما چیز مهمی است. مثل صابون یا دستمال توالت. حتی مهم نیست پول داری یا نه. اگر دستمال توالت در آن منطقه وجود نداشته باشد، پول تو بیارزش است.»
عباراتی که خواندید در خصوص کشورهای کمونیستی بود، اما به چه میزان به این روزهای ایران شباهت دارد؟
شاید خیلی از ما در بازی صفهای بیهوده گرفتار نشویم، اما هستند کسانی که درگیر محرک اساسی کمیابی و بیصبری هستند و هر صفی را مهم میدانند. از گوشت و مرغ بگیرید تا تخممرغی که در میان جمعیتی کثیر، احتمال سالم به مقصد رسیدنش هم زیر سوال میرود!🥚
اما من هم در بخشهایی از زندگیام، در بازی این محرک گرفتار شدهام.
کتاب بازیسازی یوکای چو، مدتی نایاب شده بود. من آنرا با قیمتی کمی بالاتر از دیجیکالا خریدم چون نوشته بود، تنها یک نسخه از کتاب باقیمانده است. اما وقتی من آنرا خریدم، موجودیاش تمام نشد و هماکنون نیز، آنرا با موجودی یک عدد، میفروشد!
و چهرهی درهم ریختهام دیدنی بود، وقتی چند روز بعد ایرانکتاب، کتاب را با تخفیف مناسبتری موجود کرد!😒
هرچه بیشتر کمدها و کابینتهای مختلف مغزم را میکاوم، موضوع مهم و جذابتری برای بیصبری، از کتابهای جدیدی که یا قصد خریدشان را دارم و یا خریدهام و منتظر رسیدنشان هستم، پیدا نمیکنم.
💥شاید درگیری در این بازی کمیابی و بیصبری، جیبم را خالی کند، اما با ارزشی که به خودم اضافه میکند، جبران میشود.
زنده به بوی کتاب را شاید دوست داشته باشید