امروز در کتاب «مو لای درز فلسفه» به نقل از «توماس هابز» آمده بود:
«انسان گرگ انسان است.»
این کتاب به طریق طنز گونه، جملات فیلسوفانه را به یک بازی وارد میکند و از قول افرادی خیالی، برای هر جمله، وامهای متعددی میگیرد. گاهی این وامها میتواند خواننده را قلقلک داده و گاهی نیز به تفکری حتی تلخ وادار کند. نویسنده در این جستار جای گرگ را با خر، بوزینه، گوسفند، سوسک و حتی زرافه عوض و برای هرکدام دلیل و منطقی بیان کرد.
آنچه که مرا ترغیب به خواندن ادامه کتاب میکند، خلاقیت نهفته در پرورش جملههاست.
وقتی تصمیم میگیری با جدیترین موضوعات بشری شوخی کنی، علاوه بر شهامت، باید در نتیجه نیز تامل کافی صورت دهی، تا مسیر جمله و تفکر پشت آن را دستخوش دگرگونی عمده نشود.
جستار بعدی مربوط به «فکر میکنم پسدا هستم.» به نقل از «دکارت» بود که پایان متفاوتی داشت.
نویسنده در انتها به این نتیجه رسید که میتوان فاعل دو جمله را از هم جدا کرد و گفت:
شورای نگهبان فکر میکند پس ما هستیم.
نامه به نویسنده کتاب مو لای درز فلسفه –روحِ لرزانِ فلاسفه و نوید جزا را شاید دوست داشته باشید
شوخی با فلاسفه را شاید دوست داشته باشید
تمام آنچه که برای تربیت فرزند افسرده باید بدانید را شاید دوست داشته باشید
المپیکی نوین به نام «نتوانستن» را شاید دوست داشته باشید