روزی که حین صرف صبحانه مشغول حرفزدن با بچه ها بودم، پسر بزرگم از عبارت پریدن در حرف دیگران استفادهکرد و با برادر کوچکش، بازیای مبنی بر پریدن بالا و پایین و حرف زدن طرف مقابل آغاز کرد.
یکی حرف میزد و آن یکی شروع میکرد به بالا و پایین پریدن.
رفتارشان خنده دار بود و مدام هم تلاش میکردند با پریدن بیشتر در میان حرف های یکدیگر لحظات را شادتر کنند.
همه مشغول خوردن صبحانه بودیم که این بازی شروع شد. بازیشان به قدری شیرین بود که توان خرابکردن را به بهانه غذا را نداشتم.
آنچه که مدتهاست برایم اهمیت داشته و دارد ایناست که به نحوی شاهدگونه، روند رشد فرزندانم را مشاهده کنم. شگفت انگیزترین لحظات همراه بود با شنیدن عمیق از سوی من.
به صورتشان نگاه میکنم و مدام علامتهایی را حاکی از توجه کاملم به آنها ساطع کنم تا پلی که با چشمانم در حال احداث آن بودم متوقف نشود.
این موضوع را بارها در محل کار هم دیدهام. گاهی که وقت و حوصله با سرخلوتی دست به یکی میکردند، از من سنگ صبوری میساخت که میتوانستم ساعتها به تمام رازهای مگوی آدمها گوش داده و همراهشان باشم.
بگذریم که این شنونده بودن، گاهی معایبی را هم به همراه داشت.
اما هر لحظه که فکر میکنم بد نیست این خصلت را کناری بگذارم، خود را بزرگراهی اشتباهی میبینم که دوربرگردان آن کیلومترها دورتر است.
شما با گوش دادن به دیگران به قلبشان نفوذ میکنید نه به مغزشان.دیگر لازم نیست برای شنیدن صدایتان، فریاد بزنید، دعوا کنید و قهر کنید.
فقط کافی است مدتی را بدین روش سرکنید آنگاه آرام صدایشان کنید.
شما بدینگونه آنها را در دام مهرورزی خود قرار میدهید که البته حتی علاقهای برای فرار از آن هم ندارند.
گوشنوش 28 فرروردین 1402
منتشرشده در کانال تلگرام https://t.me/taherehkhademi
اگر به این موضوعات علاقهمندید ویس مقایسه دکمه سیاستمدار با دکمه دیپلمات مغز پیشنهاد میکنم
شنیدن-قسمت سوم
شنیدن-قسمت چهارم