کتاب خاطرات یک دختر جوان نوشته آنه فرانک را که توسط پدرش جمعآوری شد، سالها پیش خواندم.
آنزمان تنها علاقهی کتابخوانیام محدود به سرگذشتهای واقعی بود.
کتاب آنه نیز از آن دست کتابهایی بود که پس از مرگ نویسنده چاپ شد و به شهرت جهانی رسید.
آنه خاطرات روزانه مینوشت. نوشتههایش سادگی را میبلعند و چون کبوتری رام و دستآموز روی دل خواننده مینشینند.
بخشهایی از دست نوشتهها، به برگزاری جشنهای تولد افراد گرفتار در آن اتاقهای مخفی ساختمان اداری پدرش مربوط میشد که من بیشتر از سایر قسمتها دوست داشتم.
کسانی که به جهت تصرف هلند توسط آلمانیها و شدت تدابیر امنیتی گشتاپو، حتی قادر به خریدکردن و تهیه هدیهی مناسب نبودند، اما از میان وسایل شخصیِ خود هدیهای دستوپا میکردند و با تهیه کیکی با مواد اولیه موجود جشن کوچکی میگرفتند.
جشنهای کوچکی که مجوز ورود لحظهای شادی را به دل پراضطراب آنها صادر میکرد تا دَمی، نگرانی از آینده و احتمال فاششدن مکانشان را فراموش کنند.
آنه با نوشتن خاطراتی ساده اما پربار، مشهور شد.
او ارزش شادمانزیستن را با عمر کوتاه، نحوهی مرگ در اردوگاه براثر مریضی و مرارت دو سال مخفیبودن، خلق کرد.
او انتخابکرد که در زمانهای که قدرت برتر، حتی تحمل نفسکشیدن آنها را ندارد، با نوشتن، درونش را آرام کند و با جشنهای تولد و کریسمس و هدیههای چراغ قوه دستدوم، سنجاق سینه که با سکه درستشده، روغن و شیرینی، شادمانهزیستن را تمرین کند.
آزادی از زندان اضطراب-گوشنوش 07تیر02 شادمانی قسمت 7 را شاید دوست داشته باشید
امضای تعهد با هر انتخاب سخت قسمت 15 این مبحث است