هنری کیسنجر وزیر اسبق وزارت خارجه ایالات متحده میگوید:
«یک دیپلمات باتجربه عقیده دارند که هر تضاد بین المللی از یک سوتفاهم سرچشمه میگیرد بنابراین او تلاش میکند آنرا از راه فرمول کلامی برطرف سازد.
اما سیاستمدار عقیده دارد که تضاد از اختلاف منافع و رودرروئی مواضع ناشی میشود، بنابراین او میکوشد واقعیتهای موجود را تغییر دهد.»
آنچه که اهمیت دارد این است که واقعیتها هیچگاه تغییر نمیکنند. در واقع آنها بر چیزی تمرکز کردهاند که هیچگاه قادر به تغییر آن نیستند.
رابطهی خصمانهی بین دو دشمن که گاه از اتفاقی ساده ولی با تعبیر بسیار وارونه شروع شده و به جنگی ویرانگر ختم می شود.
اتفاقی که اگر برای تعبیرکنندگان، تصمیمگیرندگان یا همان سیاستمداران نوع دیگری بازتعریف میشد، از میزان ناگواری نتیجه آن کاسته میشد.
مثال ساده تری نیز میزنم. پدری را تصور کنید که برای عدم گوشدادن پسرش برای انجام و یا عدم انجام کاری چقدر برآشفته میشود؟
یا مادری که برای عدم توجه فرزندش به تکالیف مدرسه از کوره در میرود؟
یا معلمی برای عدم تمرکز شاگردانش به درس آنها را به باد اتهام های ناروا می گیرد؟
یا حتی رئیسی که بدون توجه به حجم کارهای متفاوت از کارمندانش آنها را به بیمسئولیتی و کمکاری متهم میکند؟
قبول دارید همه این استرسها و هیجانات منفی از تضادی پنهان شروع شده؟
و هر چهار فاعل این عرصه ها متحمل فشارهای ناگهانی شده و مخاطبان خود را نیز در منگنهای از هیجانات بدبودن، غیرقابل تحمل بودن و بیمصرف بودن قرار داده اند؟
تنها کافی است گفتهی کیسنجر را مدنظر قرار دهید و بجای دکمه سیاستمدار، دکمه دیپلمات مغزتان را همیشه در حالت آماده باش قرار دهید.
گزینه های مذاکره، بررسی ریشهها و عیبیابی را در اولویت قرار داده و به دنبال تغییر دادن واقعیت هایی همچون تحول اجباری در طرف مقابل، ابراز عیب جویی های مداوم از دیگران و یا حتی شکست خوردن نگردیم.
منبع: کتاب ماندن در وضعیت آخر اثر امی.بی هریس و تامس.اس هریس
گوشنوش 19 فروردین 1402 منتشرشده در کانال تلگرام https://t.me/taherehkhademi
گوشنوش تعادل مثلث کار شاید برایتان جالب باشد