امروز در فصل «معنای زندگی» کتاب «روانشناسی در نهجالبلاغه» به نقل از حضرت علی(ع) خواندم:
دنیا برای غیر دنیا آفریده شده است.
در نگاه اول به ظاهر جملهای ساده است، اما اگر زندگی به دلیل خودش آفریده نشده، پس برای چه خلق شده است؟
اگر زندگی ما در دنیا برای هدفی غیر از وجود معمولیِ خودش بوجود آمده و هدفی خارج از ضوابط و قوانین ساده تعیین شده، چطور خود را سرگرم نیاز و خواسته کردیم و درکی از معنای زندگی نداریم؟
چندی پیش، با پسری 23 ساله جلسهی کوچینگ داشتم. بخش اعظم جلسه به بیان موفقیتهای مالی و جایگاهیاش گذشت. او در واقع هر هدفی از هر جنسی را که تعیین کرده بود، به آنها طی مدت کوتاهی میرسید.
برایش خوشحال بودم اما خود مدعی بود مدتی است از رسیدنهای متعدد به هدفهایش خسته شده و قطار هدفهایش، در ایستگاه لذت، توقفی ندارد.
گویی او تنها برای سکسک به هدفها، به آنها میرسید و با لمس هدف موردنظر، به سمت هدف بعدی از همان جنس یا جنسی جدید، ریلگذاری میکرد.
پس از اهداف مالی، او به اهداف سلامتی متمایل شد و به ورزش و اصلاح رژیم غذایی پرداخت.
به آنها رسید و سالم زیستن نیز برایش تکراری شد.
در انتهای جلسه ما به بحث معنای زندگی رسیدیم. قرار شد بعنوان تمرین، به این موضوع فکر کند و دیدگاههایش را از قالب ذهنی به متن تبدیل کند.
فرصت نشد که بازهم با او گفتگو کنم، اما او و تجربههای متعددش از رسیدن به هدف، در ذهنم باقی ماند.
❓آیا موفقیتها، هدف زندگی هستند یا تنها ایستگاههاییاند که در آنها باید روز و ساعت حضور را ثبت کرده و به سمت ایستگاههای بعدی روانه میشویم؟
❓در مسیر هر ایستگاه به ایستگاه دیگر، همراه یا شریک چه مسافرانی هستیم؟
❓یا براستی اگر رسیدن به موفقیت، هدف است، لمس آن پایان زندگی است یا آغاز؟
❓اگر معنای زندگی به گفته حضرت علی(ع) چیزی غیر از رسیدن به هدفهای خود زندگی است، پس چیست؟
هدف: دارت مقابل مقصد: دیوار بیگناه-قسمت 8
هدف، وسیلهای برای توجیه سوزاندن-هدف-قسمت 6