وقتی جستار «کتابی در دلِ کتاب» را در کتاب «به زبان مادری گریه میکنیم» را خواندم، خودکار به دست گرفتن و خط خطی کردن کتابها و برجسته کردن جملات مهم برایم ناگوار شد.
ترجیح دادم به جای اینکه خودکار را به کتاب بکشم و جملههایش را برجسته کنم، دفتری بردارم و جملههای مهم و دوست داشتنیام را یادداشت کنم.
این کار علاوه بر اینکه باعث میشد من از جملههای کتاب رونویسی کنم، بلکه باعث میشد گنجینهای از دفترهایی داشته باشم که جملات دوست داشتنیام و مهم کتابها را در آنها نوشته بودم.
🌹نکته جذابتر این نوشتنها بدون خط خطی در کتاب این بود که وقتی به کتاب مراجعه میکردم تا بقیه مطالب اطراف آن جمله را بخوانم، مجبور بودم برای پیدا کردن آن جمله، تمام آن صفحه را یک بار دیگر بخوانم.
این یعنی دوباره خوانی یک صفحه از کتابی که بسیاری از مطالبش را فراموش کرده بودم و حتی گاهی حتی باعث میشد جملههای دیگر آن صفحه نیز برایم و مهم جلوه کند.
حال دیگر به قول کتاب تیفانی شلین در کتاب «24/6» باید دفتری برای مدیریت دفترهایم قرار میدادم.
🌺من آن روز جملهاش را در دلم به سخره گرفتم، اما اکنون شدیدا به این دفتر احتیاج دارم.
نوشتن قسمت 5 را شاید دوست داشته باشید
نوشتن قسمت 6 را شاید دوست داشته باشید
نوشتن-قسمت 8 را شاید دوست داشته باشید