مدتی است کتاب «زمان دست دوم» نوشته سوتلانا الکسیوویچ رابه جهت کارهای متعدد، کنار گذاشته بودم.
اما امروز دوباره روال سابق را پیش گرفتم تا پیگیر علاقه قدیمی اما دست اولم به روسیه و تاریخش باشم.
امروز در حال خواندن بخشهای ابتدایی آن، یاد اسم کتاب افتادم. زمان دست دوم.
تا به حال به اسمش فکر نکرده بودم.
کتاب در خصوص روزگار قرن بیستم روسیه است. افکار، ایدئولوژی، علایق و سرنوشت مردم.
سوتلانا الکسیوویچ در کتاب از لحظه لحظههای زندگی روسیها، نظامی بودن، نظامی فکر کردن، علاقه زیاد به سیاست و رنج مداومشان برای آزادی سخن گفته است.
مردمی که گویی برای اینکه لحظهای طعم آزادی را بچشند، باید تا سرحد مرگ در زندانهای واقعی و خیالیشان محبوس باشند.
❓زمانی که آزادی را میچشند، چه زمانی است؟
❓آیا هم اکنون در حال چشیدنش هستند؟
انگار ثانیههایی که میگذرد، دست اول نیستند. جایی مصرف شدند، کهنه شدند و برای استفاده دوباره، آماده شدند.
زمان دست دومی که کارکرد اولیهاش را ندارد، چندان مناسب امروز نیست. همچون کمد استفاده شدهای که هر بار درش را باز میکنی، صدای جیرجیر اذیتت میکند.
هر چقدر هم روغن میزنی، نمیتوانی نسل جیرجیرک حاضر در لولای در را منقرض کنی.
🇷🇺روسیه، ادبیاتش، تاریخش و خودش همیشه برایم جذاب بود.
از جنگ جهانی اول، دیکتاتوریهای دست به دست شده و پی در پی تا چرنوبیل و بازسازیهای گورباچف.
❓اما زمان دست اول در روسیه دست چه کسانی بود؟
❓اصلا چه کسانی زمان دست اول را مصرف کردند تا دست دومش را به دیگران قالب کنند؟