برگها بیوفاترین معشوقههایند
خزان که از راه برسد
پا از زندگی درخت بیرون میبرند
دست باد میگیرند
به جاذبه چشمک میزنند
سر به بالین باد مینهند
اما وقتی باد آرام گرفت
لب از باد میچینند
تا آخرین نفسخش را در آغوش زمین بکشند
برگها بیوفاترین معشوقههایند
خزان که از راه برسد
پا از زندگی درخت بیرون میبرند
دست باد میگیرند
به جاذبه چشمک میزنند
سر به بالین باد مینهند
اما وقتی باد آرام گرفت
لب از باد میچینند
تا آخرین نفسخش را در آغوش زمین بکشند