دلچسب در لغتنامهی من:
بستن کتاب آزمون در ساعت صفر
قهوهی ملایم صبحگاه که سرحال می کند
بلیط لحظه آخری برای سفری در ثانیهی آخر
چیدن میز مهمانی برای مهمانی عزیز و تازه رسیده
گوشیدن به ترانهای پرخاطره که تاکسی فرودگاه میگذارد
بازی کودکی شیرین با همسالانش و بیحال شدناش روی مبل
1 دیدگاه دربارهٔ «دلچسب»
سلام. بسیار بسیار عالی و دلچسب
دلچسب در لغتنامه من : نشستن کودکان سرزمینم در سرکلاس درس با خیال آرام، بدون اجبار به زباله گردی در شهر…