🏊♂️از وقتی کرال سینه یاد گرفتم، همواره نگران کم آوردن نفسم بودم. بارها تلاش کردم که نفسهایم را منظمتر کنم، اما هرچه بیشتر تلاش میکردم انگار موفقیت و احساس راحتی در هنگام کرال، از من دورتر میشد.
خود درونیِ احمق و منتقدم صدای بلندی نداشت. بنابراین خودِ درونیِ مشوّقم، مدام مرا به سمت راهی پنهان شده سوق داد.
دیروز از فکرم گذشت که کمی به نحوهی درست حرکت سوالگونهی دستانم، دقت کنم.
در کرال سینه، دستها به ترتیب باید شبیه به علامت سوال حرکت کرده و تا انتهای خط مستقیم سوال، آب را با فشار به عقب برانند.
نفسی دیافراگمی کشیدم و حرکت کردم.
🏊♀️وقتی به انتهای طولی استخر و بخش عمیق رسیدم، نفس کم نداشتم هیچ، اگر استخر کمی کشیدهتر هم بود، میتوانستم جلوتر بروم.
تنها کاری که کرده بودم این بود که بر نقطه ضعفم دقت نکردم. تنها اجازه دادم که او به روال خودش پیش برود و من با نقطهی قوت یعنی دستانم به انتهای مسیر برسم.
در آن لحظه پر بودم از شادی.
شادی دریافت یک واقعیت در زندگی خودم که آنرا در جلسات به کوچیها نیز گوشزد میکنم. اما در این فقره، برای خودم اجراییاش نکرده بودم.
تلاش برای رفع چالش و مسئله همیشه رهیافتی به نتیجه ندارد.
آنچه نتیجهی دلخواه را به ما نزدیک میکند، تمرکز و تقویت بیشتر نقاط قوت است.
به نام کتاب «مراجع را کوچ کن، نه مشکل را» دقت کنید.
تمرکز زیاده از حد به مشکل، باعث میشود ما صدای درونی مراجع را درست نشنویم، او را در رأس موضوع نبینیم و اظهارنظر درستی در خصوص مشکل نداشته باشیم.
در مثال خودم، من دستانم را این بار بهتر از دفعات قبل دیدم.
به کمکشان باور پیدا کردم و با عقب راندن قوی آنها، خودم را به جلو فرستادم.