●فنّی، جوانهی روح جوانیِ من●
دیروز به دلیل تایید مدرک لیسانس، سری به دانشکدهای زدم که ۱۵ سال پیش از آن فارغالتحصیل شدم.
از لحظه ورودم، خاطراتم را میجوییدم تا تفاوت ۱۵ ساله را بهتر ببینم.
۱۵ سالی که فضای آموزشی دانشکده فنّی، ظاهر و نگاه دانشجويان و تمام اجزا و عناصر آن، به تیغ تیز تغییر سپرده شده بود.
💠 از پلههایی گذشتم که ترم اول دانشگاه، وقتی به نمره ریاضیام غبطه خوردم، از آنها افتادم.
💠کتابخانهی انتهای راهروی سمت چپ طبقه اول، آزمایشگاه مکانیک شده بود.
💠انجمن علمی دانشجويی، دفتر مجله علمی و پژوهشی شد.
💠 در راهرو اساتید اتاقهای بسیارشان تغییر پیدا کرده بود و اسامی کسانی را میدیدم که نمیشناختم و آنهایی که میشناختم را نمیدیدم.
💠بوفهی محمد آقای دوستداشتنی که سالها پیش با فوت همسرش شکست، تبدیل به واحد کپی و صحافی شده بود.
💠سالن نقشهکشی راهرو همکف، کارگاه صنعتی شده بود.
💠رستوران انتهای راهرو آزمایشگاههای بتن و خاک که پاتوق اکثر همکلاسیهایم بود، جمعآوری شده بود.
💠کمدهای دانشجویی که آرزویش را داشتیم، در ابتدای راهروی فنی طبقه همکف قرارگرفته بود.
🥀تنها یک مکان را ندیدم و نمیدانم تغییر، چه بلایی سرش آورده، دفتر انجمن اسلامی دانشکده فنی است که خاطرههایم از آن به رنگ هیجان فعالیتهای گروهی است.
💐فنّی، با من و در من زنده است.
زیرا که روح جوانیام را در خود حبس کرده و وقتی در آن هستم، آن روح در من جوانه میزند.
من آن جوانه را عاشقم…
یادروز 25مهر 02-خلاقیت را شاید دوست داشته باشید